کلمه جو
صفحه اصلی

غنب

لغت نامه دهخدا

غنب. [ غَمْب ْ ] ( ع اِ ) غنیمت بسیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

غنب. [ غ ُ ن َ ] ( ع اِ ) ج ِ غُنبة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). دایره هایی در وسط کنج دهن پسران ملیح. ( از اقرب الموارد ). رجوع به غُنبة شود.

غنب . [ غ ُ ن َ ] (ع اِ) ج ِ غُنبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دایره هایی در وسط کنج دهن پسران ملیح . (از اقرب الموارد). رجوع به غُنبة شود.


غنب . [ غَمْب ْ ] (ع اِ) غنیمت بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: