شداه . [ ش ُ ] (ع اِ) شداة. و رجوع به شداة شود.
شداه
لغت نامه دهخدا
شداة. [ ش ُ ] (ع اِ) بیخودی و بیهوشی . (منتهی الارب ). شداه ، حیرت و دهش . (از اقرب الموارد).
شداة. [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شاد. راننده یا حدی خواننده برای شتر. (از اقرب الموارد).
( شداة ) شداة. [ ش ُ ] ( ع اِ ) بیخودی و بیهوشی. ( منتهی الارب ). شداه ، حیرت و دهش. ( از اقرب الموارد ).
شداة. [ ش ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شاد. راننده یا حدی خواننده برای شتر. ( از اقرب الموارد ).
شداه. [ ش ُ ] ( ع اِ ) شداة. و رجوع به شداة شود.
شداة. [ ش ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شاد. راننده یا حدی خواننده برای شتر. ( از اقرب الموارد ).
شداه. [ ش ُ ] ( ع اِ ) شداة. و رجوع به شداة شود.
کلمات دیگر: