صنق. [ ص َ ن َ ] ( ع اِ ) شدت گند بغل. ( منتهی الارب ). || حلقه ای است از چوب که در حریر باشد. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) سخت شدن گند بغل. ( منتهی الارب ).
صنق. [ ص َ ن ِ ] ( ع ص ) سخت و استوار از هر چیزی. || سخت گنده بوی. || مرد فربه و کلان جثه. ( منتهی الارب ).
صنق. [ ص ُ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ صِناق. رجوع به صناق شود.
صنق. [ ص َ ن ِ ] ( ع ص ) سخت و استوار از هر چیزی. || سخت گنده بوی. || مرد فربه و کلان جثه. ( منتهی الارب ).
صنق. [ ص ُ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ صِناق. رجوع به صناق شود.