بمعنی مجروح کننده یا بناخن کننده
شخادان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شخادان. [ ش َ ] ( نف ) مجروح کننده. || به ناخن کننده. ( برهان ) ( سروری ) ( انجمن آرا ). اما می نماید که مصحف شخاوان باشد صفت بیان حالت از شخودن :
بر چشمه شیری شخادان زمین
دمان بر دم گوری اندر کمین.
بر چشمه شیری شخادان زمین
دمان بر دم گوری اندر کمین.
اسدی.
کلمات دیگر: