مترادف مهموز : همزه دار
مهموز
مترادف مهموز : همزه دار
مترادف و متضاد
همزهدار
فرهنگ فارسی
همزه دار، کلمهای که یکی ازحروف اصلی آن همزه باشد
( اسم و صفت ) کلمه ای که در حروف اصلی همزه باشد همزه دار .
مهماز مهمیز صیصه سیخک
( اسم و صفت ) کلمه ای که در حروف اصلی همزه باشد همزه دار .
مهماز مهمیز صیصه سیخک
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) کلمه ای که یکی از حروف اصلی آن همزه باشد.
لغت نامه دهخدا
مهموز. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از همزه. || همزه دار. باهمزه. صاحب همزه. نزد صرفیان لفظی است که یکی از حروف اصلی آن همزة باشد. ( کشاف ). که در یکی از حروف اصلیش همزه باشداعم از اینکه به حال خود مانده باشد و یا محذوف باشد. ( از تعریفات ). کلمه های مهموز سه گونه اند: مهموزالفاء، که فاءالفعل آن همزه باشد، مهموزالاول ( أخذ ). مهموزالعین ، که عین الفعل آن همزه باشد، مهموزالثانی ( سأل ). مهموز اللام ، که لام الفعل آن همزه باشد، مهموزالثالث. ( قرء ). || عیب کرده شده. ( غیاث ).
مهموز. [ م ِ ] ( ع اِ ) مهماز. مهمیز. صیصة. سیخک ( در پای خروس ). شوکةالدیک. مهمیز.
مهموز. [ م ِ ] ( ع اِ ) مهماز. مهمیز. صیصة. سیخک ( در پای خروس ). شوکةالدیک. مهمیز.
مهموز. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از همزه . || همزه دار. باهمزه . صاحب همزه . نزد صرفیان لفظی است که یکی از حروف اصلی آن همزة باشد. (کشاف ). که در یکی از حروف اصلیش همزه باشداعم از اینکه به حال خود مانده باشد و یا محذوف باشد. (از تعریفات ). کلمه های مهموز سه گونه اند: مهموزالفاء، که فاءالفعل آن همزه باشد، مهموزالاول (أخذ). مهموزالعین ، که عین الفعل آن همزه باشد، مهموزالثانی (سأل ). مهموز اللام ، که لام الفعل آن همزه باشد، مهموزالثالث . (قرء). || عیب کرده شده . (غیاث ).
مهموز. [ م ِ ] (ع اِ) مهماز. مهمیز. صیصة. سیخک (در پای خروس ). شوکةالدیک . مهمیز.
فرهنگ عمید
کلمه ای که یکی از حروف اصلی آن همزه باشد، همزه دار.
کلمات دیگر: