بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی عنوان کتابی است اثر علی شریعتی نویسنده معاصر ایرانی دربارهٔ بازشناسی هویت ملی مذهبی ایران. این کتاب از چهار بخش به همراه یک ضمیمه تشکیل شده است.
نویسنده در این کتاب سعی دارد با ارائه متد علمی تاریخشناسی دو مفهوم ملیت و مذهب را بازشناسد و این دو را برخلاف باور تاریخی نه با یکدیگر متناقض بلکه هر دو را متعالیساز جامعه عنوان کند و ملیت را نه نژادپرستی بلکه نوعی خودآگاهی اجتماعی از تاریخ و فرهنگ طرح می کند که مانع از خودباختگی اجتماعی به الگوهای غیر ملی و در نهایت به فراموشی سپاری ریشه های تاریخی آن ملت می گردد. ملیت را یک واقیت و مذهب را حقیقتی عنوان می کند که برخاسته از فطرت انسانی و ملی آن جامعه است. در صفحه ۱۴۰ میگوید:
بدین گونه است که می توان گفت دو تلقی نوین و مترقی از این دو مفهوم، یعنی ملیت و مذهب به همان گونه که مذهب خود را از حصارهای بسته تعبدهای موروثی که غالباً انسان و طبیعت، یعنی واقعیت را نفی می کنند و در برابر علم و عقل می ایستند رها می کند تا زادگاه خویش را در فطرت زلال انسانی بجوید و زیر بنای توجیه کننده ارزش ها در اخلاق گردد و جهان بینی یی ماورا علمی (نه ضد علمی) را به انسان عرضه کند. مفهوم ملیت نیز از بند عصبیت های قومی می رهد و با تکیه بر فرهنگ به جای نژاد، از تنگنای یک مادیت فیزیولوژیک بیرون می آید و صورت یک معنویت انسانی می گیرد و جوهر یک اصالت فرهنگی می شود.
در بخش بازگشت به خویشتن کتاب نویسنده می گوید:
نویسنده در این کتاب سعی دارد با ارائه متد علمی تاریخشناسی دو مفهوم ملیت و مذهب را بازشناسد و این دو را برخلاف باور تاریخی نه با یکدیگر متناقض بلکه هر دو را متعالیساز جامعه عنوان کند و ملیت را نه نژادپرستی بلکه نوعی خودآگاهی اجتماعی از تاریخ و فرهنگ طرح می کند که مانع از خودباختگی اجتماعی به الگوهای غیر ملی و در نهایت به فراموشی سپاری ریشه های تاریخی آن ملت می گردد. ملیت را یک واقیت و مذهب را حقیقتی عنوان می کند که برخاسته از فطرت انسانی و ملی آن جامعه است. در صفحه ۱۴۰ میگوید:
بدین گونه است که می توان گفت دو تلقی نوین و مترقی از این دو مفهوم، یعنی ملیت و مذهب به همان گونه که مذهب خود را از حصارهای بسته تعبدهای موروثی که غالباً انسان و طبیعت، یعنی واقعیت را نفی می کنند و در برابر علم و عقل می ایستند رها می کند تا زادگاه خویش را در فطرت زلال انسانی بجوید و زیر بنای توجیه کننده ارزش ها در اخلاق گردد و جهان بینی یی ماورا علمی (نه ضد علمی) را به انسان عرضه کند. مفهوم ملیت نیز از بند عصبیت های قومی می رهد و با تکیه بر فرهنگ به جای نژاد، از تنگنای یک مادیت فیزیولوژیک بیرون می آید و صورت یک معنویت انسانی می گیرد و جوهر یک اصالت فرهنگی می شود.
در بخش بازگشت به خویشتن کتاب نویسنده می گوید: