زیات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زیات. [ زَی ْ یا ] ( اِخ ) لقب حمزةبن حبیب کوفی قاری ، بدان جهت که زیت را از کوفه به حلوان می برد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). حمزةبن حبیب بن عمارةبن اسماعیل الزیات التیمی ( 80 - 165 هَ. ق. ). یکی از قراء سبعه و از موالی تیم و منسوب بدان. وی روغن زیتون را از کوفه به حلوان و پنیر و گردو را به کوفه می برد و در حلوان درگذشت. وی در قراآت عالم بود و الثوری گوید: «حمزه حرفی از کلام اﷲ قرائت نمی کردمگر بر طبق روایتی ». ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 273 ). رجوع به روضات الجنات ص 263 و ریحانة الادب ج 2 ص 141 شود.
زیات. [ زَی ْ یا ] ( اِخ ) مکنی به ابن شبیب. وی از پیروان شلمغانی و معاصر الراضی خلیفه بود. ( از خاندان نوبختی اقبال ص 224 و 236 ).
زیات. [ زَی ْ یا ] ( اِخ ) حبیب بن نقولابن الیاس الزیات الدمشقی. یکی از ادبای سوریه که در سال 1871 م. در دمشق متولد شد و بسال 1906 م. در اسکندریه توطن اختیار کرد. وی به ادبیات عربی و بخصوص تاریخ ، علاقه وافر داشت. او به تاریخ تمدن عرب خاصه در عهد عباسیان عنایت مستمر داشت. او راست : خزائن الکتب و المراءة فی الجاهلیة و جز اینها. ( از معجم المطبوعات ).
زیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) حبیب بن نقولابن الیاس الزیات الدمشقی . یکی از ادبای سوریه که در سال 1871 م . در دمشق متولد شد و بسال 1906 م . در اسکندریه توطن اختیار کرد. وی به ادبیات عربی و بخصوص تاریخ ، علاقه ٔ وافر داشت . او به تاریخ تمدن عرب خاصه در عهد عباسیان عنایت مستمر داشت . او راست : خزائن الکتب و المراءة فی الجاهلیة و جز اینها. (از معجم المطبوعات ).
زیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) لقب حمزةبن حبیب کوفی قاری ، بدان جهت که زیت را از کوفه به حلوان می برد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حمزةبن حبیب بن عمارةبن اسماعیل الزیات التیمی (80 - 165 هَ . ق .). یکی از قراء سبعه و از موالی تیم و منسوب بدان . وی روغن زیتون را از کوفه به حلوان و پنیر و گردو را به کوفه می برد و در حلوان درگذشت . وی در قراآت عالم بود و الثوری گوید: «حمزه حرفی از کلام اﷲ قرائت نمی کردمگر بر طبق روایتی ». (از اعلام زرکلی ج 1 ص 273). رجوع به روضات الجنات ص 263 و ریحانة الادب ج 2 ص 141 شود.
زیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) مکنی به ابن شبیب . وی از پیروان شلمغانی و معاصر الراضی خلیفه بود. (از خاندان نوبختی اقبال ص 224 و 236).
زیات . [ زَی ْ یا ] (ع ص ) این انتساب مربوط به عمل روغن زیتون است . (از انساب سمعانی ). زیت فروش . روغن زیتون فروش . زیت گر. آنکه روغن زیتون گیرد و یا فروشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سوداگر روغن زیتون . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد شود.