دسته , قبضه شمشير , وسيله , لمس , احساس بادست , دست زدن به , بکار بردن , سرو کارداشتن با , رفتار کردن , استعمال کردن , دسته گذاشتن , قبضه , دسته شمشير , دستگيره , دکمه
مقبض
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
قبضه ودسته شمشیروامثال آن که بدست گرفته شود، مقابض جمع
( اسم ) قبضه شمشیر و مانند آن دسته جمع : مقابض .
( اسم ) قبضه شمشیر و مانند آن دسته جمع : مقابض .
فرهنگ معین
(مَ بَ ) [ ع . ] (اِ. ) قبضة شمشیر و مانند آن ، دسته ، ج . مقابض .
لغت نامه دهخدا
مقبض. [ م َ ب َ / ب ِ / م ِ ب َ] ( ع اِ ) دسته شمشیر. ( مهذب الاسماء ). قبضه و گرفتنگاه از شمشیر و کارد و کمان. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ج ، مقابض. ( اقرب الموارد ).
- مقبض الرحی ؛ دسته آس. ( مهذب الاسماء ).
- مقبض المفتاح ؛ دسته کلید.( مهذب الاسماء ).
- مقبض الرحی ؛ دسته آس. ( مهذب الاسماء ).
- مقبض المفتاح ؛ دسته کلید.( مهذب الاسماء ).
کلمات دیگر: