سخن در پس کسی گفن خلاف مخاطبه یا از یکدیگر غایب شدن .
مغایبه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مغایبة. [ م ُ ی َ ب َ ] (ع مص ) سخن در پس کسی گفتن ، خلاف مخاطبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از یکدیگر غایب شدن . (المصادر زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
( مغایبة ) مغایبة. [ م ُ ی َ ب َ ] ( ع مص ) سخن در پس کسی گفتن ، خلاف مخاطبه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || از یکدیگر غایب شدن. ( المصادر زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مغایبه. [م ُ ی َ ب َ / ی ِ ب ِ ] ( از ع ، اِمص ) مغایبة. غیبت. غایب شدن : پسران و برادران او را به همان اسم موسوم به هنگام ولادت خوانند، مشافهه و مغایبه خاص و عالم و مناشیر مکتوبات که نویسند همان اسم مجرد نویسند. ( جهانگشای جوینی ).
- مغایبه افتادن ؛ غیبت روی دادن :
دعا تراست اگرچه رهیت را از عجز
همی مغایبه افتد پس از خطاب دعاش.
مغایبه. [م ُ ی َ ب َ / ی ِ ب ِ ] ( از ع ، اِمص ) مغایبة. غیبت. غایب شدن : پسران و برادران او را به همان اسم موسوم به هنگام ولادت خوانند، مشافهه و مغایبه خاص و عالم و مناشیر مکتوبات که نویسند همان اسم مجرد نویسند. ( جهانگشای جوینی ).
- مغایبه افتادن ؛ غیبت روی دادن :
دعا تراست اگرچه رهیت را از عجز
همی مغایبه افتد پس از خطاب دعاش.
سنائی.
و رجوع به مغایبة شود.مغایبه . [م ُ ی َ ب َ / ی ِ ب ِ ] (از ع ، اِمص ) مغایبة. غیبت . غایب شدن : پسران و برادران او را به همان اسم موسوم به هنگام ولادت خوانند، مشافهه و مغایبه خاص و عالم و مناشیر مکتوبات که نویسند همان اسم مجرد نویسند. (جهانگشای جوینی ).
- مغایبه افتادن ؛ غیبت روی دادن :
دعا تراست اگرچه رهیت را از عجز
همی مغایبه افتد پس از خطاب دعاش .
و رجوع به مغایبة شود.
- مغایبه افتادن ؛ غیبت روی دادن :
دعا تراست اگرچه رهیت را از عجز
همی مغایبه افتد پس از خطاب دعاش .
سنائی .
و رجوع به مغایبة شود.
فرهنگ عمید
غایب شدن، غیبت.
کلمات دیگر: