کلمه جو
صفحه اصلی

مقارب

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - نزدیک شونده . ۲ - کلام نیکو گوینده در گفتگو .
متاع مقارب نه جید نه ردی

فرهنگ معین

(مُ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) نزدیک شونده .

لغت نامه دهخدا

مقارب. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) هر چیز میانه در جید و هیچکاره ، گویند: شی مقارب و دین مقارب ؛ ای متوسط. ( منتهی الارب ). هر چیز میانه در خوبی و بدی. || هر چیز ارزان. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه میانه روی کند در کارها. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). || ثوب مقارب ؛ جامه غیرجید. || نزدیک. ( ناظم الاطباء ) :
چون ماو شما مقارب یکدگریم
به زآن نبود که پرده هم ندریم.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 847 ).

مقارب. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) متاع مقارب ؛ نه جید نه ردی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). کالای میانه نه خوب و نه بد. ( ناظم الاطباء ). || متاع مقارب ؛کالای ارزان. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ).

مقارب. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مُقرب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مقرب شود. || ج ِ مَقرب و مَقرَبة. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مقرب شود.

مقارب . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مُقرب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مقرب شود. || ج ِ مَقرب و مَقرَبة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقرب شود.


مقارب . [ م ُ رَ ] (ع ص ) متاع مقارب ؛ نه جید نه ردی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). کالای میانه نه خوب و نه بد. (ناظم الاطباء). || متاع مقارب ؛کالای ارزان . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).


مقارب . [ م ُ رِ ] (ع ص ) هر چیز میانه در جید و هیچکاره ، گویند: شی ٔ مقارب و دین مقارب ؛ ای متوسط. (منتهی الارب ). هر چیز میانه در خوبی و بدی . || هر چیز ارزان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه میانه روی کند در کارها. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || ثوب مقارب ؛ جامه ٔ غیرجید. || نزدیک . (ناظم الاطباء) :
چون ماو شما مقارب یکدگریم
به زآن نبود که پرده ٔ هم ندریم .

سعدی (کلیات چ مصفا ص 847).



فرهنگ عمید

نزدیک .


کلمات دیگر: