کلمه جو
صفحه اصلی

الجاء

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - وادار ساختن کسی به کاری . ۲ - پناه دادن . ۳ - کار خود را به خدا سپردن .

لغت نامه دهخدا

الجاء. [ اِ ] ( ع مص ) مضطر کردن کسی را بکاری. ( منتهی الارب ). بستم برکاری داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). ملجاء گردانیدن. ( مصادر زوزنی ). || سپردن کار را بخدای. ( منتهی الارب ). انداختن کار خود را بر خدا. ( غیاث اللغات ). || نگاه داشتن. ( منتهی الارب ). نگاه داشتن از بدی. ( غیاث اللغات ). || واگذاشتن دهقان و زمیندار ملک خود را به یکی از نزدیکان خلیفه ،تا اجحاف عمال خراج را بکاهد. جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلامی آرد: از علل فراوانی ضیاع خلفا و رجال دولت ، الجاء مردمانست ضیاع و زمینهای مشجر خود را به خویشاوندان یا عمال خلیفه ، تا از خراج گزاف مصون مانند. و آن چنان بود که زمیندار از یکی از اینان رخصت می طلبید تا ضیاع خود را بنام او کند و صاحب ضیاع مُزارع وی میشد و بدین نهج در دفاتر دیوانی ثبت میگشت سپس بمرور ایام این ضیاع ملک کسی میشد که بنام او ثبت شده بود. ( تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 2 ص 130 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] إلجاء. اِلجاء، یا تلجئه ، اصطلاحی به معنی نوعی واگذاری زمین می باشد.
الجاء در لغت از ماده لَجَأَ به معنای پناه جستن ، تکیه و استناد کردن و مدد طلبیدن ، و نیز به معنای اختصاص چیزی به کسی ، یا واداشتن کسی به انجام دادن کاری به اکراه آمده است . مفهوم اصطلاحی الجاء و تلجئه در زمین داری و روابط زمین داران متجلی می گردد. در واقع این رسم به نوعی اقطاع استغلال شباهت داشت و می توان آن را اقطاع جعلی ، یا ناخواسته ای دانست که در آن کسی برای رهایی از آزار و ستم مأموران دولتی و دولتمردان زمین خود را به شخصی صاحب نفوذ و قدرتمند واگذار می کرد و از حمایت او برخوردار می گردید و خود به عنوان مقطَع بر همان زمین کار می کرد. این روش می توانست از سوی پناه خواهنده ، و هم از سوی پناه دهنده درخواست و اجرا گردد.


کلمات دیگر: