کلمه جو
صفحه اصلی

مقتنی

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گرد آورنده ( مال ) فراهم آورنده ذخیره کننده . ۲ - لازم گیرنده ملازم ( حیا و جز آن ) ۳ - دارنده مالک .
سرمایه دار . یا ورزنده.

فرهنگ معین

(مُ تَ ) [ ع . ] (اِ فا. ) ۱ - فراهم کننده ، به دست آورنده . ۲ - مالک ، متصرف .

لغت نامه دهخدا

مقتنی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) سرمایه دار. ( غیاث ) ( آنندراج ). || سرمایه دهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || ورزنده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). کسب کننده. فراهم آورنده. جمع کننده. ( از اقرب الموارد ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مالک. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اقتناء شود.

مقتنی. [ م ُ ت َ نا ] ( ع ص ) متصرف و مالک شده. ( ناظم الاطباء ). به دست آمده. فراهم آمده. مُکتَسَب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مقتنی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) سرمایه دار. (غیاث ) (آنندراج ). || سرمایه دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). || ورزنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). کسب کننده . فراهم آورنده . جمع کننده . (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مالک . (ناظم الاطباء). و رجوع به اقتناء شود.


مقتنی . [ م ُ ت َ نا ] (ع ص ) متصرف و مالک شده . (ناظم الاطباء). به دست آمده . فراهم آمده . مُکتَسَب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


فرهنگ عمید

یابنده، کسب کننده.
در تصرف و مالکیت کسی درآمده، کسب شده، به دست آمده.

در تصرف و مالکیت کسی درآمده؛ کسب‌شده؛ به‌دست‌آمده.


یابنده؛ کسب‌کننده.



کلمات دیگر: