کلمه جو
صفحه اصلی

مقالید

فرهنگ فارسی

( اسم ) الف - جمع مقلاد مفتاحها کلید ها . ب - جمع مقلد مفتاحها کلید ها [ اگر چه او مقاود تقلید بر سر قومی کشیدست و مقالید حکم ایشان در آستین گرفته ... ما را بمیدان محاربت بیرون باید شدن ...] ( مرزبان نامه . تهران . ۱۳۱۷ص ۸۴ )
جمع مقلاد

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ مقلد. ۱ - کلیدها. ۲ - گنجینه ها.

لغت نامه دهخدا

مقالید. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مِقلاد . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). کلیدها : له مقالید السموات و الأرض و الذین کفروابآیات اﷲ أولئک هم الخاسرون. ( قرآن 63/39 ). مفاتیح خزاین بدو سپرد و مقالید ممالک بدو تسلیم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 248 ). خاتم ملک بدو سپرد و مقالید خزاین بدو تسلیم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 372 ). اگرچه او مقاود تقلید بر سر قومی کشیده است و مقالید حکم ایشان در آستین گرفته... ما را به میدان محاربت بیرون باید شدن. ( مرزبان نامه ). تا چون از حکم پادشاه جهان حاتم آخرالزمان قاآن مقالید حکومت در کف اهتمام صاحب یلواج نهاد... ( جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 84 ). چنگیزخان فرمود... ولی عهد خود اورا می کنم و مقالید ملک در پنجه صرامت و کفایت او می نهم. ( جهانگشای جوینی ایضاً ج 1 ص 143 ). آن جناب از غایت علو همت... مقالید انبار و... را پیش او نهاد. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 6 ).مقالید شهر و قلعه به خدام آستان سدره مقام سپرد. ( حبیب السیر چ قدیم تهران ج 3 ص 352 ). و رجوع به مقلاد شود. ضاقت علیه مقالیده ؛ تنگ شد بر وی کارهای وی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). القی الیه مقالید الامور؛ کلید کارها را به سوی او انداخت یعنی کارها را به وی تفویض کرد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

مقلاد#NAME?


= مقلاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَقَالِیدُ: کلیدها (این کلمه جمعی است که مفرد ندارد )
ریشه کلمه:
قلد (۴ بار)

«مَقالِید» از مادّه «قَلْد» به گفته غالب ارباب لغت، جمع «مقلید» است (هر چند «زمخشری» در «کشّاف» می گوید: این کلمه مفردی از جنس خود ندارد) و «مقلید» و «اقلید» هر دو به معنای «کلید» است، و به گفته «لسان العرب» و بعضی دیگر، اصل آن از «کلید» فارسی گرفته شده، و در عربی نیز، به همین معنا استعمال می شود.
بنابراین «مَقالِیْدُ السَّمَاواتِ وَ الاَرْضِ» به معنای کلیدهای آسمان ها و زمین می باشد. به گفته بعضی از فرهنگ نویسان فارسی: «کلید» معربش «اقلید» و «اکلیل» و «مقلاد» ابزاری است که به آن قفل را گشایند و بندند.
این کلمه در بسیاری از مواقع، به صورت کنایه از تسلط کامل بر چیزی به کار می رود، گفته می شود: کلیدِ این کار در دست من است، یعنی راه و برنامه و شرایط پیروزی آن، همه در اختیار من قرار دارد.
(بر وزن فلس) تابیدن «قَلَدَ الْحَبْلَ: فَتَلَهُ» یعنی ریسمان را تابید، قَلید و مَقْلُود به معنی تابیده است. قِلادَة به کسر قاف تابیده ایست که به گردن بندند از ریسمان باشد یا نقره یا چیز دیگر. . قَلائد جمع قِلادَة و آن مثل لنگه کفش و غیره است که به گردن قربانی می‏بندند تا معلوم شود قربانی است و کسی متعرض آن نشود مراد از قلائد در آیه قربانیهای طوق دار است. یعنی: به عبادتها و علائم خداوند و به ماه حرام و به قربانیها و قربانیهای طوق دار بی احترامی نکنید و مزاحمت ننمائید. * . . در اقرب الموارد گوید: مقلاد به معنی کلید و خزانه... جمع آن مقالید است در مجمع واحد آن را مقلید و مقلاد و معنی آن را مفتاح و خزانه نقل کرده است ولی در کشاف و جوامع الجامع آن را کلیدها معنی کرده و گفته از لفظ خود مفرد ندارد و کشاف به قولی مفرد آن را مقلید نقل می‏کند. پس مقالید در آیه به معنی کلیدها یا خزائن است و خزانه‏های آسمان و زمین برای خداست یعنی او مالک امر و حاکم آنهاست. ولی نگارنده به قرینه . ترجیح می‏دهم که مراد خزائن باشد و در «خزن» راجع به آن صحبت شده است در نهج البلاغه خطبه 131 فرموده «وَ قَذَفَتْ اِلَیْهِ السَّمواتُ وَالْاَرَصُونَ مَقالیدَها» آسمانها و زمینها کلیدهای خود را به سوی خدا انداخته‏اند و در خطبه 136 در وصف امام عصر «علیه السلام» فرموده «وَ تُخْرِجُ لَهُ الْاَرْضُ مِنْ اَفالیذِ کَبِدِها وَ تُلْقی اِلَیْهِ سلْماً مِقالیدَها».


کلمات دیگر: