کارداریگان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کارداریگان (قرن ششم)
کارداریگان (قرن هفتم)
کارداریگان (قرن ششم)
کارداریگان (قرن هفتم)
wiki: ساسانی در اواخر قرن ششم بود که در نبرد ایران-بیزانس در ۵۷۲–۵۹۱ شرکت داشت. از آنجا که گفته شده او آنقدر پیر بوده است که در سال ۵۸۶ یک برادرزاده بزرگسال داشته است، مشخص نیست که آیا او همان سپهبد با نام یکسان است که در جنگ ایران و روم شرقی (۶۲۸–۶۰۲ میلادی) در ابتدای قرن هفتم شرکت داشته است یا نه. نام او در واقع یک نام افتخاری و به معنای «باز سیاه» است.
کارداریگان اولین بار در تاریخ در نقش فرمانده سپاه ایرانی در شمال میان رودان در اواخر سال ۵۸۲ ظاهر می شود که در آنجا به مقابله با سپاه بیزانسی که قصد اشغال Arzanene تحت فرماندهی John Mystacon را داشتند، پرداخت و او را در جنگی در رودخانه Nymphius شکست داد. در یک لشگرکشی در سال سال ۵۸۳، او دژ Aphumon را محاصره کرد، اما مجبور به ترک محاصره شد تا حمله بیزانسی ها به دژ تازه ساخت Akbas را دفع کند. در پاییز ۵۸۴، او که مشغول آماده سازی یورشی به قلمرو بیزانسی ها بود، مجبور شد تا به شرق رفته تا به مقابله با بیزانسی ها تحت فرماندهی فیلیپیکوس بپردازد. پیش از آنکه کارداریگان لشگرکشی اش را متوقف کند، Philippicus عقب نشینی کرده بود. در ۵۸۵، در حالی که Philippicus مریض شده بود، کارداریگان دست به تاخت و تاز زد، پایگاه نظامی بیزانس در Monocarton را به محاصره درآورد. اما محاصره شکست خورد و او به سوی شمال تا سیلوان، مقر Philippicus پیشروی کرد؛ پس از اینکه صومعه ای را در نزدیکی آن شهر تاراج کرد، به قلمروهای ایران بازگشت.
در تابستان ۵۸۶، کارداریگان به ارتش Philippicus در Solachon حمله کرد، و خودش شخصاً فرماندهی بخش مرکزی ارتش ایران را بر عهده داشت. این جنگ با شکستی سنگین به پایان رسید، هرچند که خود کارداریگان موفق به فرار شد، اما بازماندگان سپاهش سختی بسیاری متحمل شدند، چرا که او پیش از شروع جنگ، تصمیم گرفته بود تا تمام ذخایر آب ارتش ایران را نابود کند و به این ترتیب ارادهٔ مردانش را برای پیروزی در جنگ بالا ببرد. با این وجود، در حالی که Philippicus اقدام به حمله به دژ Chlomaron کرد، کارداریگان موفق شد تا سپاهی گرد هم آورد که عمدتاً از رعایای به زور به خدمت گرفته شده تشکیل شده بود. او سپس تا Chlomaron پیشروی کرد و سپاهش را با مدافعان دژ متحد کرد و به این ترتیب ژنرال بیزانسی مجبور به پایان محاصره شد. از آن پس دیگر نامی از او در منابع نیامده است. مگر اینکه سپهبد دیگری با همان نام که در سال ۶۰۵ در منابع تاریخی سربرمی آورد را با او یکی در نظر بگیریم.
کارداریگان اولین بار در تاریخ در نقش فرمانده سپاه ایرانی در شمال میان رودان در اواخر سال ۵۸۲ ظاهر می شود که در آنجا به مقابله با سپاه بیزانسی که قصد اشغال Arzanene تحت فرماندهی John Mystacon را داشتند، پرداخت و او را در جنگی در رودخانه Nymphius شکست داد. در یک لشگرکشی در سال سال ۵۸۳، او دژ Aphumon را محاصره کرد، اما مجبور به ترک محاصره شد تا حمله بیزانسی ها به دژ تازه ساخت Akbas را دفع کند. در پاییز ۵۸۴، او که مشغول آماده سازی یورشی به قلمرو بیزانسی ها بود، مجبور شد تا به شرق رفته تا به مقابله با بیزانسی ها تحت فرماندهی فیلیپیکوس بپردازد. پیش از آنکه کارداریگان لشگرکشی اش را متوقف کند، Philippicus عقب نشینی کرده بود. در ۵۸۵، در حالی که Philippicus مریض شده بود، کارداریگان دست به تاخت و تاز زد، پایگاه نظامی بیزانس در Monocarton را به محاصره درآورد. اما محاصره شکست خورد و او به سوی شمال تا سیلوان، مقر Philippicus پیشروی کرد؛ پس از اینکه صومعه ای را در نزدیکی آن شهر تاراج کرد، به قلمروهای ایران بازگشت.
در تابستان ۵۸۶، کارداریگان به ارتش Philippicus در Solachon حمله کرد، و خودش شخصاً فرماندهی بخش مرکزی ارتش ایران را بر عهده داشت. این جنگ با شکستی سنگین به پایان رسید، هرچند که خود کارداریگان موفق به فرار شد، اما بازماندگان سپاهش سختی بسیاری متحمل شدند، چرا که او پیش از شروع جنگ، تصمیم گرفته بود تا تمام ذخایر آب ارتش ایران را نابود کند و به این ترتیب ارادهٔ مردانش را برای پیروزی در جنگ بالا ببرد. با این وجود، در حالی که Philippicus اقدام به حمله به دژ Chlomaron کرد، کارداریگان موفق شد تا سپاهی گرد هم آورد که عمدتاً از رعایای به زور به خدمت گرفته شده تشکیل شده بود. او سپس تا Chlomaron پیشروی کرد و سپاهش را با مدافعان دژ متحد کرد و به این ترتیب ژنرال بیزانسی مجبور به پایان محاصره شد. از آن پس دیگر نامی از او در منابع نیامده است. مگر اینکه سپهبد دیگری با همان نام که در سال ۶۰۵ در منابع تاریخی سربرمی آورد را با او یکی در نظر بگیریم.
wiki: خسرو پرویز (سلطنت از ۵۹۰–۶۲۸ میلادی) جنگی را علیه فوکاس (سلطنت از ۶۰۲–۶۱۰) اعلان کرد، در حوالی سال های ۶۰۷/۶۰۸ کارداریگان و شهربراز را برای مقابله علیه مواضع بیزانسی به ارمنستان و آناتولی فرستاد. بر طبق منبعی به زبان سریانی، که در رویدادنامه تئوفانس هم بازگو شده است، نیروهای کارداریگان شهرهای بسیاری را به تصرف خود در آوردند، ارمنستان را تسخیر کردند، و کاپادوکیه، گالاتیا و پفلاگونیا را طی کردند و در سال ۶۰۸ یا ۶۰۹، به خالیکدون، در آنسوی پایختن بیزانسی در قسطنطنیه رسیدند. با این حال، این اطلاعات توسط محقیقین امروزی نادرست دانسته شده اند.
کارداریگان مجدداً در سال ۶۲۶ میلادی به عنوان معاون شهربراز در ارتش ساسانی ظاهر می شود، که او در محاصره کنستانتینوپول به همراه آوارهای اوراسیایی هم شرکت می جوید. در این محاصره، یک ناوگان متعلق به اسلاوهای مطیع آوارها توسط بیزانسی ها، ایرانی ها را مجبور کرد تا نقشی منفعلانه در محاصره ایفا کنند، که در نهایت شکست خورد. در این برهه، خسرو پرویر نامه ای به کارداریگان فرستاد و به او دستور داد تا شهربراز را به قتل برساند، فرماندهی ارتش را بر عهده بگیرد، و به ایران برگردد. این نامه توسط بیزانسی ها قاپیده شد، آنها این نامه را تغییر دادند و در آن نوشتند که خسرو پرویز دستور داده ۴۰۰ نفر از افسران ارتش ایران به قتل برسند. این کار باعث شد شورشی علیه خسرو دربگیرد، و شهربراز و ارتشش تصمیم گرفتند با امپراتور بیزانسی، هراکلیوس (سلطنت از ۶۱۰–۶۴۱) متحد شوند.
کارداریگان از آن پس به طور وفادارانه ای از شهربراز در برابر خسروپرویز پشیبانی کرد. در سال ۶۲۹، پس از سرنگون شدن خسرو پرویز، شهربراز شاه مشروع ساسانی، اردشیر سوم (ساسانی) را به قتل رساند و خودش را شاه خواند. پس از این واقعه، کارداریگان به مقابله با فرمانده پیشین خود پرداخت، اما شکست خورد و کشته شد.
کارداریگان مجدداً در سال ۶۲۶ میلادی به عنوان معاون شهربراز در ارتش ساسانی ظاهر می شود، که او در محاصره کنستانتینوپول به همراه آوارهای اوراسیایی هم شرکت می جوید. در این محاصره، یک ناوگان متعلق به اسلاوهای مطیع آوارها توسط بیزانسی ها، ایرانی ها را مجبور کرد تا نقشی منفعلانه در محاصره ایفا کنند، که در نهایت شکست خورد. در این برهه، خسرو پرویر نامه ای به کارداریگان فرستاد و به او دستور داد تا شهربراز را به قتل برساند، فرماندهی ارتش را بر عهده بگیرد، و به ایران برگردد. این نامه توسط بیزانسی ها قاپیده شد، آنها این نامه را تغییر دادند و در آن نوشتند که خسرو پرویز دستور داده ۴۰۰ نفر از افسران ارتش ایران به قتل برسند. این کار باعث شد شورشی علیه خسرو دربگیرد، و شهربراز و ارتشش تصمیم گرفتند با امپراتور بیزانسی، هراکلیوس (سلطنت از ۶۱۰–۶۴۱) متحد شوند.
کارداریگان از آن پس به طور وفادارانه ای از شهربراز در برابر خسروپرویز پشیبانی کرد. در سال ۶۲۹، پس از سرنگون شدن خسرو پرویز، شهربراز شاه مشروع ساسانی، اردشیر سوم (ساسانی) را به قتل رساند و خودش را شاه خواند. پس از این واقعه، کارداریگان به مقابله با فرمانده پیشین خود پرداخت، اما شکست خورد و کشته شد.
wiki: کارداریگان (قرن هفتم)