کلمه جو
صفحه اصلی

جاکردیزی

لغت نامه دهخدا

جاکردیزی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به جاکردیزه. رجوع بدان کلمه شود. ( الانساب سمعانی ).

جاکردیزی. [ ک َ ] ( اِخ ) محمدبن اسحاق بن ابراهیم بن عبداﷲ. مکنی به ابوالفضل منسوب به جاکردیزه و معروف به جاکردیزی است. وی برای تحصیل حدیث به حجاز و عراق و مصر رفت و از جعفربن محمد فریابی روایت کند و ابوجعفر محمدبن فضلان بن سوید و جز او از وی روایت کنند. ( معجم البلدان ).

جاکردیزی . [ ک َ ] (اِخ ) محمدبن اسحاق بن ابراهیم بن عبداﷲ. مکنی به ابوالفضل منسوب به جاکردیزه و معروف به جاکردیزی است . وی برای تحصیل حدیث به حجاز و عراق و مصر رفت و از جعفربن محمد فریابی روایت کند و ابوجعفر محمدبن فضلان بن سوید و جز او از وی روایت کنند. (معجم البلدان ).


جاکردیزی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به جاکردیزه . رجوع بدان کلمه شود. (الانساب سمعانی ).



کلمات دیگر: