کلمه جو
صفحه اصلی

جاواء

لغت نامه دهخدا

جاواء. ( اِ ) آن لشکر که سیاه نماید از بسیاری سلاح. ( مهذب الاسماء ):کتیبة جأواء؛ سپاهی که از بسیاری آهن سیاه بنماید.( ناظم الاطباء ). || اسبی که سرخی رنگ او بسیاهی زند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). مؤنث اجوی یعنی مادیان سرخی که رنگ آن بسیاهی زند. ( ناظم الاطباء ).

جأواء. [ ج َءْ ] ( ع ص ) مؤنث اجوی ̍. مادیان سرخ رنگ که بسیاهی زند. || کتیبه جأواء؛ سپاهی که سیاه نماید از بسیاری آهن. ( از منتهی الارب ).

جاواء. (اِ) آن لشکر که سیاه نماید از بسیاری سلاح . (مهذب الاسماء):کتیبة جأواء؛ سپاهی که از بسیاری آهن سیاه بنماید.(ناظم الاطباء). || اسبی که سرخی رنگ او بسیاهی زند. (آنندراج ) (انجمن آرا). مؤنث اجوی یعنی مادیان سرخی که رنگ آن بسیاهی زند. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: