می نوشیدن
باده کشیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باده کشیدن. [ دَ / دِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) باده نوشیدن. باده خوردن. باده گرفتن :
باده گر اندک وگر بسیار می باید کشید
گر کمان صد من بود یک بار می باید کشید.
باده گر اندک وگر بسیار می باید کشید
گر کمان صد من بود یک بار می باید کشید.
ملا قاسم ( از آنندراج ).
و رجوع به باده گرفتن شود.کلمات دیگر: