کلمه جو
صفحه اصلی

تافیل

لغت نامه دهخدا

تافیل. ( اِخ ) پدر شهریاربن تافیل والی عمان و معاصر قاوردبن جعفربیک ( 442 هَ. ق. ) است. رجوع به تاریخ افضل چ مهدی بیانی ص 9 شود.

تأفیل. [ ت َءْ ] ( ع مص ) افزون کردن چیزی را. ( از قطر المحیط ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

تافیل . (اِخ ) پدر شهریاربن تافیل والی عمان و معاصر قاوردبن جعفربیک (442 هَ . ق .) است . رجوع به تاریخ افضل چ مهدی بیانی ص 9 شود.



کلمات دیگر: