( پای کم آوردن ) عاجز شدن کوتاهی کردن
پای کم اوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( پای کم آوردن ) پای کم آوردن. [ ک َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) عاجز شدن. کوتاهی کردن در کاری بمقابله کسی. ( غیاث اللغات ) :
من آن کسم که چو کردم به هجو گفتن رای
هزار منجیک از پیش من کم آرد پای.
من آن کسم که چو کردم به هجو گفتن رای
هزار منجیک از پیش من کم آرد پای.
سوزنی.
کلمات دیگر: