بستر
جای خواب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جای خواب. [ ی ِ خوا / خا ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بستر. فراش. رختخواب. جائی که بتوان در آن خفتن :
تهمتن همیدون سرش پر شراب
بیامد گرازان سوی جای خواب.
دل و جان وی آرزومند باب.
تهمتن همیدون سرش پر شراب
بیامد گرازان سوی جای خواب.
فردوسی.
بر آورد یوسف سر از جای خواب دل و جان وی آرزومند باب.
( یوسف و زلیخا ).
کلمات دیگر: