می گساردن باده خوردن
باده انداختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باده انداختن. [ دَ / دِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) می گساردن. شراب خوردن. می خوردن :
رودکی چنگ برگرفت و نواخت
باده انداز کو سرود انداخت.
رودکی چنگ برگرفت و نواخت
باده انداز کو سرود انداخت.
رودکی.
کلمات دیگر: