جاروب
جای روب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جای روب. ( اِ مرکب ) جارو. جاروب. جاروبه. ( آنندراج ). رجوع بکلمات فوق در همین لغت نامه شود. جهارو، لهجه بعضی بلاد هند.( از آنندراج ). مِکسَحَه. ( منتهی الارب ) :
سبوذ و ساغر و آنین و غولین
حصیر و جای روب و خیم و پالان.
با خاک ره بکوی برون رفتی.
بیاری جای روبی بست بر دم.
سبوذ و ساغر و آنین و غولین
حصیر و جای روب و خیم و پالان.
طیان.
او را بجای روب هجای من با خاک ره بکوی برون رفتی.
سوزنی.
نمیشد موش در سوراخ کژدم بیاری جای روبی بست بر دم.
نظامی.
رجوع به جارو و جاروب شود.کلمات دیگر: