کشنده جانور
جانور کش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جانورکش. [ ن َ / ن ِ / ن ْ وَ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده جانور :
جانورکش مرکبانی سرکش و ناجانور
آب هر یک را رکاب و باد هریک را عنان.
جانورکش مرکبانی سرکش و ناجانور
آب هر یک را رکاب و باد هریک را عنان.
فرخی.
کلمات دیگر: