کلمه جو
صفحه اصلی

ابن القلیوبی

لغت نامه دهخدا

ابن القلیوبی. [ اِ نُل ْ ق َل ْ ] ( اِخ ) علی بن محمد. شاعر اندلسی. بلطافت اشعار و مهارت در تشبیهات مشهور است. او مادح درباریان عزیز عبیدی بوده و در اوائل سلطنت ظاهر درگذشته است. و سه بیت ذیل او راست :
ولا ضوء الاّ من هلال کاَنّما
تفرّق منه الغیم عن نصف دملج
و قد حال دون المشتری من شعاعه
ومیض کمثل الزئبق المترجرج
کأن الثریا فی اواخر لیلها
تحیة ورد فوق زهر بنفسج.

ابن القلیوبی. [ اِ نُل ْ ق َل ْ ] ( اِخ ) کمال الدین احمدبن عیسی العسقلانی. فقیهی شافعی. او راست : شرح التنبیه ابواسحاق شیرازی در فروع و نیز نهج الوصول فی علم الاُصول هم در آن مبحث.

ابن القلیوبی . [ اِ نُل ْ ق َل ْ ] (اِخ ) علی بن محمد. شاعر اندلسی . بلطافت اشعار و مهارت در تشبیهات مشهور است . او مادح درباریان عزیز عبیدی بوده و در اوائل سلطنت ظاهر درگذشته است . و سه بیت ذیل او راست :
ولا ضوء الاّ من هلال کاَنّما
تفرّق منه الغیم عن نصف دملج
و قد حال دون المشتری من شعاعه
ومیض کمثل الزئبق المترجرج
کأن الثریا فی اواخر لیلها
تحیة ورد فوق زهر بنفسج .


ابن القلیوبی . [ اِ نُل ْ ق َل ْ ] (اِخ ) کمال الدین احمدبن عیسی العسقلانی . فقیهی شافعی . او راست : شرح التنبیه ابواسحاق شیرازی در فروع و نیز نهج الوصول فی علم الاُصول هم در آن مبحث .



کلمات دیگر: