در جای خود نبودن
جای خالی بودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جای خالی بودن. [ دَ ] ( مص مرکب ) در جای خود نبودن. سر جای نبودن :
در هیچ پرده نیست نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالیست جای تو.
در هیچ پرده نیست نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالیست جای تو.
صائب.
کلمات دیگر: