کلمه جو
صفحه اصلی

متنشی

لغت نامه دهخدا

متنشی. [ م ُ ت َ ن َش ْ شی ] ( ع ص ) بوینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که دریافت میکند بوی را. ( ناظم الاطباء ). || مست گردنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که مست میگردد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تنشی شود.

متنشی ٔ. [ م ُ ت َ ن َش ْ ش ِءْ ] ( ع ص ) کسی که ابتدا بر میخیزد و میرود از پی حاجت خود. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تنشؤ شود.

متنشی ٔ. [ م ُ ت َ ن َش ْ ش ِءْ ] (ع ص ) کسی که ابتدا بر میخیزد و میرود از پی حاجت خود. (ناظم الاطباء). رجوع به تنشؤ شود.


متنشی . [ م ُ ت َ ن َش ْ شی ] (ع ص ) بوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که دریافت میکند بوی را. (ناظم الاطباء). || مست گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که مست میگردد. (ناظم الاطباء). رجوع به تنشی شود.



کلمات دیگر: