کميابي
ندره
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
گاه گاه به ندرت .
لغت نامه دهخدا
( ندرةً ) ندرةً. [ ن ُ رَ تَن ْ ] ( ع ق ) گاه گاه. به ندرت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ندرتاً شود.
ندرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) پاره ای از زر که در کان یافته شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). قطعه ای از طلا یا نقره که در معدن یافته شود. (از المنجد). || (اِمص ) نُدْرَة. رجوع به نُدرَة شود.
- فی الندرة ؛ گاهی . بعد چند روز. (اقرب الموارد). به ندرت : لقیته فی الندرة؛ فیما بین الایام .
- نَدرَةً ؛ لقیته ندرةً؛ ملاقات کردم از وی گاهی و بعد چند روز. (منتهی الارب ).
|| (مص ) یک باره تیز دادن به سرعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به شتاب و عجله تیز دادن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی ).
ندرة. [ ن َ/ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) اسم است از ندر و ندور به معنی کمیاب شدن . (اقرب الموارد). رجوع به ندرت شود. || (اِ) آنچه از میان چند چیز ظاهر و آشکار گرددو از میان چیزی برآید و ساقط شود. (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: