کلمه جو
صفحه اصلی

رهینی

لغت نامه دهخدا

رهینی . [ ] (اِخ ) محمدبن المرتفع... رهینی . او از عبداﷲ بن زبیر، و ابن عیینة از وی روایت دارد. رهینی در غزوه ٔ یرموک شهید شد. (از لباب فی تهذیب الانساب ).


رهینی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به رهین. || ( اِخ ) لقب حرث بن علقمه می باشد. ( از انساب سمعانی ).

رهینی. [ رَ ] ( اِخ ) شیخ علی رهینی. او راست : 1- تحفةالراغبین فی حفظ عقائدالدین. 2- حاشیه علی تحفةالراغبین فی حفظ عقائدالدین. ( از معجم المطبوعات مصر ).

رهینی. [ ] ( اِخ ) محمدبن المرتفع... رهینی. او از عبداﷲ بن زبیر، و ابن عیینة از وی روایت دارد. رهینی در غزوه یرموک شهید شد. ( از لباب فی تهذیب الانساب ).

رهینی . [ رَ ] (اِخ ) شیخ علی رهینی . او راست : 1- تحفةالراغبین فی حفظ عقائدالدین . 2- حاشیه علی تحفةالراغبین فی حفظ عقائدالدین . (از معجم المطبوعات مصر).


رهینی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به رهین . || (اِخ ) لقب حرث بن علقمه می باشد. (از انساب سمعانی ).



کلمات دیگر: