رهبوت . [ رَ هََ ] (ع مص ) رهب . ترسیدن . (المصادر زوزنی چ بینش ص 282). رجوع به رَهَب شود.
رهبوت
لغت نامه دهخدا
رهبوت. [ رَ هََ ] ( ع مص ) رهب. ترسیدن. ( المصادر زوزنی چ بینش ص 282 ). رجوع به رَهَب شود.
رهبوت. [ رَ هََ ] ( ع اِ ) ترس : رهبوت خیر لک من رحموت ؛ ای لان ترهب خیر لک من ان ترحم. ( منتهی الارب ) ( ازتاج العروس ) ( ناظم الاطباء ). ترس. ( دهار ) ( آنندراج ).ترس بزرگ. ( از اقرب الموارد ) || ( ص ) رجل رهبوت ؛ مرد ترسناک. ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ).
رهبوت. [ رَ هََ ] ( ع اِ ) ترس : رهبوت خیر لک من رحموت ؛ ای لان ترهب خیر لک من ان ترحم. ( منتهی الارب ) ( ازتاج العروس ) ( ناظم الاطباء ). ترس. ( دهار ) ( آنندراج ).ترس بزرگ. ( از اقرب الموارد ) || ( ص ) رجل رهبوت ؛ مرد ترسناک. ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ).
رهبوت . [ رَ هََ ] (ع اِ) ترس : رهبوت خیر لک من رحموت ؛ ای لان ترهب خیر لک من ان ترحم . (منتهی الارب ) (ازتاج العروس ) (ناظم الاطباء). ترس . (دهار) (آنندراج ).ترس بزرگ . (از اقرب الموارد) || (ص ) رجل رهبوت ؛ مرد ترسناک . (از متن اللغة) (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: