کلمه جو
صفحه اصلی

دزنوح

لغت نامه دهخدا

دزنوح. [ دِ ] ( اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر ] بر لب رود نهاده و آبادان و مردم اندک. ( حدود العالم ).

دزنوح. [ دِ ] ( اِخ ) از طسوج و ناحیه رود آبادان. ( تاریخ قم ص 113 ).

دزنوح. [ دِ ] ( اِخ ) از طسوج الدور. ( تاریخ قم ص 117 ).

دزنوح . [ دِ ] (اِخ ) از طسوج و ناحیه ٔ رود آبادان . (تاریخ قم ص 113).


دزنوح . [ دِ ] (اِخ ) از طسوج الدور. (تاریخ قم ص 117).


دزنوح . [ دِ ] (اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر ] بر لب رود نهاده و آبادان و مردم اندک . (حدود العالم ).



کلمات دیگر: