دختر علی بن درینه است که از زنان محدث بود .
درینه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( درینة ) درینة. [ دُ رَ ن َ ] ( ع ص مصغر ) گول. ( منتهی الارب ). احمق ، و آن لفظی است کوفی. ( از ذیل اقرب الموارد بنقل از لسان ).
درینة. [ دُ رَ ن َ ] ( اِخ ) نام تَمنی دختر علی بن درینة است که از زنان محدث بود. ( از اعلام النساء بنقل از الاستدراک علی تراجم رواةالحدیث ابن نقطه ).
درینة. [ دُ رَ ن َ ] ( اِخ ) نام تَمنی دختر علی بن درینة است که از زنان محدث بود. ( از اعلام النساء بنقل از الاستدراک علی تراجم رواةالحدیث ابن نقطه ).
درینة. [ دُ رَ ن َ ] (اِخ ) نام تَمنی دختر علی بن درینة است که از زنان محدث بود. (از اعلام النساء بنقل از الاستدراک علی تراجم رواةالحدیث ابن نقطه ).
درینة. [ دُ رَ ن َ ] (ع ص مصغر) گول . (منتهی الارب ). احمق ، و آن لفظی است کوفی . (از ذیل اقرب الموارد بنقل از لسان ).
دانشنامه عمومی
ساخته شده از مروارید و در
کلمات دیگر: