نقاب از چهره برداشتن کشف حجاب کردن
رو باز کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رو باز کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نقاب از چهره برداشتن. کشف حجاب کردن. برقع از رخساره برافگندن :
اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم.
اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم.
سعدی.
و رجوع به روباز شود.کلمات دیگر: