کلمه جو
صفحه اصلی

رهف

فرهنگ فارسی

رهافه . تنک گردیدن . نازک و لطیف گردیدن .

لغت نامه دهخدا

رهف. [ رَ ] ( ع مص ) تنک کردن شمشیر و تیز کردن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تنک کردن شمشیر را. ( از اقرب الموارد ).

رهف. [ رَ هََ ] ( ع مص ) رهافة. تنک گردیدن. ( منتهی الارب ). نازک و لطیف گردیدن. ( از اقرب الموارد ).

رهف . [ رَ ] (ع مص ) تنک کردن شمشیر و تیز کردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تنک کردن شمشیر را. (از اقرب الموارد).


رهف . [ رَ هََ ] (ع مص ) رهافة. تنک گردیدن . (منتهی الارب ). نازک و لطیف گردیدن . (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: