کلمه جو
صفحه اصلی

دریکه

لغت نامه دهخدا

( دریکة ) دریکة. [ دَ ک َ ] ( ع ص ) رانده از صید و جز آن. ( منتهی الارب ). «طریده » و شکار رانده شده ( و آن را به تفاؤل چنین نامیده اند از لغت «ادراک »، دست یافتن شکارچی بر آن ). ( از اقرب الموارد ).
دریکه. [ دِ ک ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 52 هزار و پانصدگزی باختر مهاباد و 2 هزارگزی خاور راه شوسه خانه به نقده با 276 تن سکنه. آب آن از رودخانه لاوین و راه آن ارابه رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

دریکه . [ دِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 52 هزار و پانصدگزی باختر مهاباد و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خانه به نقده با 276 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ لاوین و راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


دریکة. [ دَ ک َ ] (ع ص ) رانده از صید و جز آن . (منتهی الارب ). «طریده » و شکار رانده شده (و آن را به تفاؤل چنین نامیده اند از لغت «ادراک »، دست یافتن شکارچی بر آن ). (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: