هدیه فرستادن . تحفه فرستادن . مال و خواسته ارسال کردن .
چیز فرستادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چیز فرستادن. [ ف ِ رِ دَ ] ( مص مرکب ) هدیه فرستادن. تحفه فرستادن. مال و خواسته ارسال کردن :
هم ایرانیان را فرستاد چیز
نبشته به هر شهر منشور نیز.
که این باج بد تاج بایست نیز.
هم ایرانیان را فرستاد چیز
نبشته به هر شهر منشور نیز.
فردوسی.
کزین پس فزونتر فرستیم چیزکه این باج بد تاج بایست نیز.
فردوسی.
کلمات دیگر: