زیان دیده ضرر رسیده
خسران زده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خسران زده. [ خ ُ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) زیان دیده. ضرررسیده. ضررخورده. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بیچاره سوزنی که بسودای غازییی
شد همچو خسروانی خسران زده تنش.
بیچاره سوزنی که بسودای غازییی
شد همچو خسروانی خسران زده تنش.
سوزنی.
کلمات دیگر: