غلبه کردن . یا دراز دستی کردن .
چیره دستی کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چیره دستی کردن. [ رَ / رِ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) غلبه کردن. زبَردستی نشان دادن. درازدستی کردن :
همان زنگیان چیره دستی کنند
چو پیلان آشفته مستی کنند.
همان زنگیان چیره دستی کنند
چو پیلان آشفته مستی کنند.
نظامی.
کلمات دیگر: