کلمه جو
صفحه اصلی

اووه تیم

دانشنامه عمومی

اووه تیم (به آلمانی: Uwe Timm) (زاده ۱۹۴۰ در آلمان) نویسنده آلمانی است که در شهر هامبورگ متولد شده و تاکنون بیش از ۲۰ اثر داستانی و شعر منتشر کرده است.
۱۹۹۸ جایزه ادبی شهر مونیخ
۱۹۹۰ جایزه ادبیات نسل جوان آلمان برای کتاب خوک دونده ای به نام رودی روسل
۲۰۰۱ جایزه ادبی توکان برای کتاب قرمز
۲۰۰۹ جایزه ادبی هاینریش بل
۲۰۱۲ مدال کارل تسوکمایر
اووه تیم سال ۱۹۴۳ هنگامی که تنها سه سال داشت همراه مادرش به جنوب آلمان رفت تا نزد عمویش که از فروش پوست حیوانات گذران زندگی می کرد زندگی کند.
برادرش در حالی که تنها ۱۶ سال داشت در یک بیمارستان صحرائی در اوکراین درگذشت و اووه تیم در کتاب مثلاً برادرم که سال ۲۰۰۳ منتشر شد به زندگی خانواده خود اشاره کرد.
سال ۱۹۶۳ در کالج شهر براونشوایگ دیپلم گرفت و بعد از آن در شهرهای پاریس و مونیخ در رشته های فلسفه و ادبیات آلمان تحصیل کرد.

نقل قول ها

اووه تیم (به آلمانی: Uwe Timm) (زادهٔ ۱۹۴۰ در آلمان) نویسنده آلمانی است.
• «عجیب است که او چه طور می تواند آنچه را که می خواهد با آنچه که برایش نفع دارد پیوند بزند و به این ترتیب لذتش همیشه سودمند است و سودمند بودنش همیشه لذت بخش.»• «حق سعادت و خوشبختی حقی است که هر کسی دارد، آدم فقط یک بار به دنیا می آید.»• «ابتدا باید یادگرفت که انسان خطاکار را فهمید و همین درک و فهم می تواند پایه گذار عشق در زندگی بشود.»• «اگر دزد بودم تو را می دزدیدم: چشمانت را، صدایت را، دستانت را، تو تمام عشق من.»• «بین خنده و نور نقطه مشترکی وجود دارد، هر دوی آنها اشیا را روشن می کنند و به این وسیله اشخاص را.»• «دفترهای خاطرات و نامه های دیگران را هم خوانده ام، آن هایی که درد و رنج غیرنظامی ها را حس کرده اند، ابراز ناراحتی کرده اند، و آن هایی که از کشتار غیرنظامی ها طوری گزارش می دهند که انگار دارند از بدیهی ترین چیزها حرف می زنند. زبانی که از آن ها یادمی گیری، کشتار را آسان تر می کند:آدم های فرودست، انگل ها، حشره هایی که زندگی شان کثیف، بی خاصیت و حیوانی است. از بین بردن این ها با سم و گاز اقدامی بهداشتی است.»• «در دفتر خاطرات برادرم توجیه صریحی برای کشتن وجود ندارد، از آن دست نگرش هایی که در کلاس های ایدئولوژیک اس. اس تدریس می شد. نگاهی است عادی به روزمرگی جنگ.»• «مادرم به سیاست علاقه ای نداشت، اما از خودش می پرسید که مقصر کی بود؛ نه این که با پرسش های مکرر خودش را عذاب بدهد، ولی به این فکر افتاده بود و می پرسید:چه کار می توانستم بکنم، چه کار باید می کردم؟ می گفت حداقل سوالش را مطرح کنیم. چه بر سر دو همسایه یهودی آمده؟ حداقل می شد این سؤال را پرسید نه فقط از خود، بلکه از همسایه ها هم پرسید، در واقع از همه پرسید. وقتی می توانیم علیه چیزی جبهه بگیریم که از آن صحبت کنیم.»• «علتِ این «حرف نزدن-در-آن-مورد» آن نیازِ نشسته در اعماق وجود است، نیاز به این که کسی متوجه ما نشود، پشت به جماعت نکنیم، از ترسِ دردسرهای حرفه ای، مختل شدن امکانات ترقی و پیشرفت و از ترسِ ناخودآگاه درافتادن با حکومت. این ترسی است عادت شده-سکوتِ مرگبار.»• «خشونت ویرانگر جنگ را تازه زمانی حس می کنی که به جزئیات یا سرنوشت های بشری بپردازی.»• «زبانی که از آن ها یادمی گیری، کشتار را آسان تر می کند: آدم های فرودست، انگل ها، حشره هایی که زندگی شان کثیف، بی خاصیت و حیوانی است.»• «توانایی شنیدن با ارزش تر از گفتن است.»• «اطرافیان همیشه انسان را طوری می بینندکه شخص مورد نظر میل دارد دیده شود.»


کلمات دیگر: