اُکتاویو پاز لوزانو (به انگلیسی: Octavio Paz Lozano) (۳۱ مارس ۱۹۱۴–۱۹ آوریل ۱۹۹۸) شاعر، نویسنده، دیپلمات و منتقد مکزیکی است.
شاعر برای دلش شعر می گوید، اما باید با مخاطبش ارتباط برقرار کند.
شعر سری است که آفرینش آن را هرگز دقیقاً نمی توان وصف کرد، اما در عین حال نمی توان بی آن که به روال آفرینش آن اندیشید. به درک آن نائل شد.
زبان ابزاری ناقص اما اجتناب ناپذیر برای القای بیان نشدنی هاست.
شعر وجدی است که واقعیت را نفی یا دگرگون می کند.
پاز هرگونه تحلیل و تبیین شعر معاصر را به قصد فهم آن عبث می داند.
اکتاویو پاز در سال ۱۹۱۴ در مکزیکوسیتی چشم به جهان گشود. در هفده سالگی به نویسندگی و شاعری پرداخت. پدرش وکیل بود و پدر بزرگش، داستان نویسی سرشناس. این هر دو در رشد و پرورش ذوق و استعداد پاز، تأثیر به سزایی داشت. در حقیقت پاز در جوانی ارزش های اجتماعی را از پدر و ادبیات را از پدر بزرگ خود آموخت و سرانجام شاعری را به جای وکالت برگزید. پاز در سال ۱۹۳۷ به والنسیا در اسپانیا سفر کرد تا در دومین کنگره جهانی نویسندگان ضد فاشیست شرکت کند در آنجا با لوییس سرنودا و تریستان تزارا آشنا شد. در سال ۱۹۴۳ با استفاده از کمک هزینه تحصیلی بنیاد گوگنهایم به آمریکا رفت. در آنجا با شعر نوپردازان انگلو - آمریکایی آشنا شد. هم در این کشور بود که مطالعه دامنه دار و عمیق خود را دربارهٔ هویت مکزیک آغاز کرد که حاصل آن کتابی شد به نام هزار توی تنهایی. در سال ۱۹۶۲ پاز به سمت سفیر مکزیک در هند گماشته شد و به آنجا رفت. در آن جا با «ماری خوسه ترامینی» آشنایی به هم زد و با او ازدواج کرد. خود گفته است این مهم ترین رویداد زندگی ام پس از تولد بوده است. تأثیر تمدن هند را می توان در کتاب های متعددی که طی مدت اقامت خود در آنجا نوشته است، به ویژه در کتاب «پرتوی از هند»، به خوبی مشاهده کرد.
پاز در سال ۱۹۶۸ پاز در اعتراض به سرکوبی خونین تظاهرات آرام دانشجویان در مکزیک، قبل از شروع بازی های المپیک، از مقام خود کناره گیری کرد و از آن پس تا واپسین سال های زندگی خود، سردبیری و نشر چند مجله معتبر ویژه هنر و سیاست را عهده دار شد.
در سال ۱۹۸۰ دانشگاه هاروارد به او دکترای افتخاری اهدا کرد و در سال ۱۹۸۱ مهم ترین جایزه ادبی اسپانیا یعنی جایزه سروانتس نصیب او شد.
شاعر برای دلش شعر می گوید، اما باید با مخاطبش ارتباط برقرار کند.
شعر سری است که آفرینش آن را هرگز دقیقاً نمی توان وصف کرد، اما در عین حال نمی توان بی آن که به روال آفرینش آن اندیشید. به درک آن نائل شد.
زبان ابزاری ناقص اما اجتناب ناپذیر برای القای بیان نشدنی هاست.
شعر وجدی است که واقعیت را نفی یا دگرگون می کند.
پاز هرگونه تحلیل و تبیین شعر معاصر را به قصد فهم آن عبث می داند.
اکتاویو پاز در سال ۱۹۱۴ در مکزیکوسیتی چشم به جهان گشود. در هفده سالگی به نویسندگی و شاعری پرداخت. پدرش وکیل بود و پدر بزرگش، داستان نویسی سرشناس. این هر دو در رشد و پرورش ذوق و استعداد پاز، تأثیر به سزایی داشت. در حقیقت پاز در جوانی ارزش های اجتماعی را از پدر و ادبیات را از پدر بزرگ خود آموخت و سرانجام شاعری را به جای وکالت برگزید. پاز در سال ۱۹۳۷ به والنسیا در اسپانیا سفر کرد تا در دومین کنگره جهانی نویسندگان ضد فاشیست شرکت کند در آنجا با لوییس سرنودا و تریستان تزارا آشنا شد. در سال ۱۹۴۳ با استفاده از کمک هزینه تحصیلی بنیاد گوگنهایم به آمریکا رفت. در آنجا با شعر نوپردازان انگلو - آمریکایی آشنا شد. هم در این کشور بود که مطالعه دامنه دار و عمیق خود را دربارهٔ هویت مکزیک آغاز کرد که حاصل آن کتابی شد به نام هزار توی تنهایی. در سال ۱۹۶۲ پاز به سمت سفیر مکزیک در هند گماشته شد و به آنجا رفت. در آن جا با «ماری خوسه ترامینی» آشنایی به هم زد و با او ازدواج کرد. خود گفته است این مهم ترین رویداد زندگی ام پس از تولد بوده است. تأثیر تمدن هند را می توان در کتاب های متعددی که طی مدت اقامت خود در آنجا نوشته است، به ویژه در کتاب «پرتوی از هند»، به خوبی مشاهده کرد.
پاز در سال ۱۹۶۸ پاز در اعتراض به سرکوبی خونین تظاهرات آرام دانشجویان در مکزیک، قبل از شروع بازی های المپیک، از مقام خود کناره گیری کرد و از آن پس تا واپسین سال های زندگی خود، سردبیری و نشر چند مجله معتبر ویژه هنر و سیاست را عهده دار شد.
در سال ۱۹۸۰ دانشگاه هاروارد به او دکترای افتخاری اهدا کرد و در سال ۱۹۸۱ مهم ترین جایزه ادبی اسپانیا یعنی جایزه سروانتس نصیب او شد.
wiki: اکتاویو پاز