کنایت از آبائ علوی و هفت سیاره
هفت بیخ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هفت بیخ. [ هََ ] ( اِ مرکب ) کنایت از آباء علوی و هفت سیاره :
شش جهت را به هفت بیخ برآر
نه فلک را به چارمیخ درآر.
شش جهت را به هفت بیخ برآر
نه فلک را به چارمیخ درآر.
نظامی.
پیشنهاد کاربران
از هفت بیخ برآوردن چیزی : آن را از ریشه کندن به طور کامل
شش جهت را ز هفت بیخ برآر
نه فلک را به چار میخ در آر
مصرع اول : شش جهت را به طور کامل از ریشه بکن و بیرون آور و درهم نورد
هفت پیکر نظامی ، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص ۳۸۶.
شش جهت را ز هفت بیخ برآر
نه فلک را به چار میخ در آر
مصرع اول : شش جهت را به طور کامل از ریشه بکن و بیرون آور و درهم نورد
هفت پیکر نظامی ، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷، ص ۳۸۶.
کلمات دیگر: