انگلبرت کمپفر (به آلمانی: Engelbert Kaempfer) (زادروز ۱۶ سپتامبر ۱۶۵۱ – درگذشته ۲ نوامبر ۱۷۱۶) پزشک و طبیعی دان اهل آلمان بود که به واسطهٔ سفر جهانگردی اش به روسیه، ایران، هند، آسیای شرقی و ژاپن در بین سال های ۱۶۸۳ تا ۱۶۹۳ مشهور است. او دربارهٔ این مسافرت ها دو کتاب نیز نوشته است. یکی از این کتاب ها با نام سفرنامه کمپفر توسط کیکاووس جهانداری به فارسی ترجمه شده است.
فصل اول کتاب با عنوان «شاه ایران و دربار وی» به مسائلی مثل اقتدار شاه، مبری بودن فرمانروا از معصیت و گناه، القاب شاه، وسعت ایران و به طور کلی توصیف کلی از وضع سلطنت و دربار می پردازد. از نظر کمپفر شاهان صفوی هر چند پادشاهانی کاملاً آزاد هستند اما در کار مملکت داری جانب عدل، انصاف و عطوفت را رعایت می کنند. او در محدوده قاره آسیا به استثنای چین و ژاپن ایران را از نظر سیاست و علوم و فنون از سایر کشورها برتر می داند و بیان می دارد که آن سوی مرزهای گسترده ایران اقوامی چون روس ها، تاتارها، هندی ها، عرب ها و ترک ها ساکنند و برای اینکه بتوان با این اقوام همزیستی مسالمت آمیز داشت باید در سیاست و مملکت داری زیرک و هوشیار بود. چرا که اگر جنگی درگیرد، پیروزی فقط با به کار بردن تمام قوا، ابزار و دلیری بسیار میسر می شود. در بخش دوم از فصل اول به بررسی پیشینه خاندان صفوی پرداخته و چگونگی به قدرت رسیدن این سلسله در ایران شرح داده می شود. از دیگر موارد ذکر شده در این بخش داستان ملاقات تیمور با خواجه علی از مرشدان طریفت صفویه است. بخش سوم از فصل اول عنوان «ولیعهد» را بر خود دارد و از نحوه انتخاب جانشین پادشاه گفتگو کرده، وضعیت دربار ایران را شرح می دهد. کمپفر می گوید در تعیین ولیعهد تنها تبار پدری که از خاندان سلاطین صفوی است مطرح است و به اصالت خانوادگی مادر ولیعهد چندان توجهی نمی شود. سپس در انتقاد از وضعیت انتخاب و تعلیم ولیعهد می نویسد: «آینده ولیعهد مملکت نه با تربیت منظم تعیین می گردد، نه با تعلیم جدی و نه با نشست و برخاست با مردان لایق و شایسته، زندگی ولیعهد سراسر در اتاقهای حرمسرا می گذرد… و مصاحبینش خواجه های زنگی هستند.» بخش چهارم از فصل اول از تاجگذاری ولیعهد و عواقب تغییر سلطنت صحبت می کند. او از نفوذ وزیر اعظم در پادشاه سخن می گوید و تلاش درباریان برای کسب نظر مساعد و مثبت شاه جدید. سپس به بررسی محافل و مجالسی می پردازد که برای اداره کشور برپا می شد اما بیشتر ساعات این مجالس به خوشگذرانی و نمایش و تشریفات می گذشت. بخش پنجم از فصل اول از طرز زندگی شاه صفوی می نویسد که بیشتر دوران جوانی خود را با عیاشی و خوشگذرانی گذرانده است و تنها در پایان عمر به فکر رعایا و نظم و امنیت مردم می افتد.
انگلبرت کمپفر در ۱۶ سپتامبر ۱۶۵۱ در لمگو به دنیا آمد. پدرش یوهانس کمپفر از کشیشان این شهر بود. کمپفر پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در شهرهای لمگو، هاملن، لونبورگ و لوبک در هفده سالگی برای اولین بار به هلند سفر می کند و در دانتسیگ (گدانسک کنونی) پس از پایان تحصیلات دبیرستانی به دانشگاه می رود و به تحصیل فلسفه، تاریخ و زبان های خارجی جدید و قدیم می پردازد. پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۶۷۴ در کراکوف به تحصیل ادامه می دهد و در سال ۱۶۷۶ در ورشو با محمد حسین باقر ایلچی، فرستاده دربار ایران در لهستان آشنا می شود.کمپفر چهار سال انتهایی دوران تحصیل خود را در سال ۱۶۸۱ در کونیگسبرگ در پروس به تحصیل طب و علوم طبیعی می پردازد و پس از آن به سوئد مهاجرت می کند. از اگوست ۱۶۸۲ در اوپسالا و استکهلم زندگی می کند و با حقوقدان معروف ساموئل فن پفندورف آشنا می شود. در آن زمان کارل یازدهم پادشاه سوئد در تدارک اعزام هیئتی به دربار شاه ایران برای ایجاد روابط تجاری و تشویق شاه ایران به مبارزه علیه ترکان عثمانی بود. بنا بر توصیه پفندورف، کمپفر به عنوان پزشک و منشی همراه هیئتی که ریاستش بر عهده لودویک فابریتیوس بود، به دربار شاه سلیمان اعزام شد. فابریتیوس در زمینه تجاری مصمم بود ابریشم ایران را از مسیر روسیه به اروپا بیاورد و آن را در بازارهای اروپا عرضه کند.
کمپفر در دهم ژوئن در مراسمی رسمی که برای تسلیم اعتبارنامه سفیر سوئد به تزار روسیه تشکیل شده بود، شرکت کرد. این زمان مصادف بود با حکومت دو شاهزاده جوان روسی به نام های ایوان و پتر. هیئت نمایندگی پس از از آن پایتخت روسیه را ترک کرده و توسط کشتی از طریق رود ولگا به سوی دریای خزر روانه و در هفتم نوامبر ۱۶۸۳ به آستراخان وارد شدند.
کمپفر از ابتدای سفر خود به نوشتن سفرنامه خود به زبان آلمانی مشغول بود. این کتاب که به صورت سفرنامه تنظیم شده است، اکنون در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری می شود. سفیر سوئد و هیئت همراهش در هشتم نوامبر همان سال برای دیدار شاه ایران آستراخان را ترک کرد. در این سفر سفرای کشورهای روسیه و لهستان نیز این هیئت را همراهی می کردند. آن ها در هفدهم دسامبر به شماخی، مرکز شروان که در آن زمان بخشی از خاک ایران بود رسیدند. یک ماه به انتظار اذن ورود از سوی دربار ایران در اصفهان بودند، سرانجام پس از آن که این اجازه صادر شد به سوی پایتخت حرکت کردند.
فصل اول کتاب با عنوان «شاه ایران و دربار وی» به مسائلی مثل اقتدار شاه، مبری بودن فرمانروا از معصیت و گناه، القاب شاه، وسعت ایران و به طور کلی توصیف کلی از وضع سلطنت و دربار می پردازد. از نظر کمپفر شاهان صفوی هر چند پادشاهانی کاملاً آزاد هستند اما در کار مملکت داری جانب عدل، انصاف و عطوفت را رعایت می کنند. او در محدوده قاره آسیا به استثنای چین و ژاپن ایران را از نظر سیاست و علوم و فنون از سایر کشورها برتر می داند و بیان می دارد که آن سوی مرزهای گسترده ایران اقوامی چون روس ها، تاتارها، هندی ها، عرب ها و ترک ها ساکنند و برای اینکه بتوان با این اقوام همزیستی مسالمت آمیز داشت باید در سیاست و مملکت داری زیرک و هوشیار بود. چرا که اگر جنگی درگیرد، پیروزی فقط با به کار بردن تمام قوا، ابزار و دلیری بسیار میسر می شود. در بخش دوم از فصل اول به بررسی پیشینه خاندان صفوی پرداخته و چگونگی به قدرت رسیدن این سلسله در ایران شرح داده می شود. از دیگر موارد ذکر شده در این بخش داستان ملاقات تیمور با خواجه علی از مرشدان طریفت صفویه است. بخش سوم از فصل اول عنوان «ولیعهد» را بر خود دارد و از نحوه انتخاب جانشین پادشاه گفتگو کرده، وضعیت دربار ایران را شرح می دهد. کمپفر می گوید در تعیین ولیعهد تنها تبار پدری که از خاندان سلاطین صفوی است مطرح است و به اصالت خانوادگی مادر ولیعهد چندان توجهی نمی شود. سپس در انتقاد از وضعیت انتخاب و تعلیم ولیعهد می نویسد: «آینده ولیعهد مملکت نه با تربیت منظم تعیین می گردد، نه با تعلیم جدی و نه با نشست و برخاست با مردان لایق و شایسته، زندگی ولیعهد سراسر در اتاقهای حرمسرا می گذرد… و مصاحبینش خواجه های زنگی هستند.» بخش چهارم از فصل اول از تاجگذاری ولیعهد و عواقب تغییر سلطنت صحبت می کند. او از نفوذ وزیر اعظم در پادشاه سخن می گوید و تلاش درباریان برای کسب نظر مساعد و مثبت شاه جدید. سپس به بررسی محافل و مجالسی می پردازد که برای اداره کشور برپا می شد اما بیشتر ساعات این مجالس به خوشگذرانی و نمایش و تشریفات می گذشت. بخش پنجم از فصل اول از طرز زندگی شاه صفوی می نویسد که بیشتر دوران جوانی خود را با عیاشی و خوشگذرانی گذرانده است و تنها در پایان عمر به فکر رعایا و نظم و امنیت مردم می افتد.
انگلبرت کمپفر در ۱۶ سپتامبر ۱۶۵۱ در لمگو به دنیا آمد. پدرش یوهانس کمپفر از کشیشان این شهر بود. کمپفر پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در شهرهای لمگو، هاملن، لونبورگ و لوبک در هفده سالگی برای اولین بار به هلند سفر می کند و در دانتسیگ (گدانسک کنونی) پس از پایان تحصیلات دبیرستانی به دانشگاه می رود و به تحصیل فلسفه، تاریخ و زبان های خارجی جدید و قدیم می پردازد. پس از فارغ التحصیلی در سال ۱۶۷۴ در کراکوف به تحصیل ادامه می دهد و در سال ۱۶۷۶ در ورشو با محمد حسین باقر ایلچی، فرستاده دربار ایران در لهستان آشنا می شود.کمپفر چهار سال انتهایی دوران تحصیل خود را در سال ۱۶۸۱ در کونیگسبرگ در پروس به تحصیل طب و علوم طبیعی می پردازد و پس از آن به سوئد مهاجرت می کند. از اگوست ۱۶۸۲ در اوپسالا و استکهلم زندگی می کند و با حقوقدان معروف ساموئل فن پفندورف آشنا می شود. در آن زمان کارل یازدهم پادشاه سوئد در تدارک اعزام هیئتی به دربار شاه ایران برای ایجاد روابط تجاری و تشویق شاه ایران به مبارزه علیه ترکان عثمانی بود. بنا بر توصیه پفندورف، کمپفر به عنوان پزشک و منشی همراه هیئتی که ریاستش بر عهده لودویک فابریتیوس بود، به دربار شاه سلیمان اعزام شد. فابریتیوس در زمینه تجاری مصمم بود ابریشم ایران را از مسیر روسیه به اروپا بیاورد و آن را در بازارهای اروپا عرضه کند.
کمپفر در دهم ژوئن در مراسمی رسمی که برای تسلیم اعتبارنامه سفیر سوئد به تزار روسیه تشکیل شده بود، شرکت کرد. این زمان مصادف بود با حکومت دو شاهزاده جوان روسی به نام های ایوان و پتر. هیئت نمایندگی پس از از آن پایتخت روسیه را ترک کرده و توسط کشتی از طریق رود ولگا به سوی دریای خزر روانه و در هفتم نوامبر ۱۶۸۳ به آستراخان وارد شدند.
کمپفر از ابتدای سفر خود به نوشتن سفرنامه خود به زبان آلمانی مشغول بود. این کتاب که به صورت سفرنامه تنظیم شده است، اکنون در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری می شود. سفیر سوئد و هیئت همراهش در هشتم نوامبر همان سال برای دیدار شاه ایران آستراخان را ترک کرد. در این سفر سفرای کشورهای روسیه و لهستان نیز این هیئت را همراهی می کردند. آن ها در هفدهم دسامبر به شماخی، مرکز شروان که در آن زمان بخشی از خاک ایران بود رسیدند. یک ماه به انتظار اذن ورود از سوی دربار ایران در اصفهان بودند، سرانجام پس از آن که این اجازه صادر شد به سوی پایتخت حرکت کردند.
wiki: انگلبرت کمپفر