کلمه جو
صفحه اصلی

اراش

لغت نامه دهخدا

اراش. [ ] ( اِخ ) ابن عمروبن الغوث اخی الازدبن النبیت. وی با سلامةبن انمار تزویج کرد و امّاربن أراش فرزند ایشان بود. رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان جزء3 ص 312 شود.

پیشنهاد کاربران

نام یکی از سرداران بزرگ و شجاع و تاریخ ساز زمان سلسله پادشاهی ساسانیان


در گویش یزدی یعنی آرایش

در میمند شهربابک به تکه ای از چیزی می گویند


کلمات دیگر: