مترادف مطایبه : خوش طبعی، شوخی، ظرافت، لودگی، مزاح، هزل، شوخی کردن، مزاح کردن
مطایبه
مترادف مطایبه : خوش طبعی، شوخی، ظرافت، لودگی، مزاح، هزل، شوخی کردن، مزاح کردن
فارسی به انگلیسی
jest(ing), pleasantry, joke
مترادف و متضاد
خوشطبعی، شوخی، ظرافت، لودگی، مزاح، هزل
شوخی کردن، مزاح کردن
۱. خوشطبعی، شوخی، ظرافت، لودگی، مزاح، هزل
۲. شوخی کردن، مزاح کردن
فرهنگ فارسی
شوخی و مزاح کردن، خوش طبعی کردن
۱ - ( مصدر ) شوخی کردن با کسی مزاح کردن . ۲ - ( اسم ) شوخی مزاح جمع : مطایبات .
۱ - ( مصدر ) شوخی کردن با کسی مزاح کردن . ۲ - ( اسم ) شوخی مزاح جمع : مطایبات .
فرهنگ معین
(مُ یِ بِ ) [ ع . مطایبة ] (مص ل . ) شوخی و مزاح کردن ، خوش طبعی کردن .
لغت نامه دهخدا
مطایبه. [ م ُ ی َ ب َ / ی ِ ب ِ ] ( از ع ، اِمص ) شوخی و مزاح و خوش طبعی و خوش منشی. ( ناظم الاطباء ). خوش منشی. ج ، مطایبات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : در حق خواجه زکی ابوالطبیب از طریق مطایبه گوید. ( تاریخ بیهق چ بهمنیار ص 127 ).
بس کن خاقانی از مطایبه زیرا
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است.
- مطایبه کردن ؛ هزل کردن. شوخ طبعی کردن. شوخی کردن. مزاح کردن.
بس کن خاقانی از مطایبه زیرا
باطن او درد و ظاهرش همه صاف است.
خاقانی.
و رجوع به مطایبت و مطایبة شود.- مطایبه کردن ؛ هزل کردن. شوخ طبعی کردن. شوخی کردن. مزاح کردن.
مطایبة. [ م ُ ی َ ب َ ] (ع مص ) خوش منشی کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی خوش طبعی کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). با کسی خوش منشی کردن .(دهار). با کسی خوش طبعی و مزاح کردن . (غیاث ) (آنندراج ). شوخی کردن و بازی کردن با کسی . (از اقرب الموارد). طیبت . مفاکهة. شوخی . مزاح . خوش طبعی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل و بعد شود.
فرهنگ عمید
شوخی و مزاح کردن، خوش طبعی کردن.
پیشنهاد کاربران
برابر پارسی این واژه
لاچ
است که که پس از فرنشینی تازیان
لاغ
شده است.
واژگان
بافه
بافی
و
لافی
نیز به کار رفته است به افزونه لاچ
لاچ و لافی
و گر مرد لهو است و بازی و لاغ
قویتر شود دیوش اندر دماغ
خداوندگار سخن سعدی یگانه
به جای این واژه
مسخرگی
را نیز می توان به کار بست.
لاچ
است که که پس از فرنشینی تازیان
لاغ
شده است.
واژگان
بافه
بافی
و
لافی
نیز به کار رفته است به افزونه لاچ
لاچ و لافی
و گر مرد لهو است و بازی و لاغ
قویتر شود دیوش اندر دماغ
خداوندگار سخن سعدی یگانه
به جای این واژه
مسخرگی
را نیز می توان به کار بست.
کلمات دیگر: