دیسه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱ - رنگ لون . ۲ - شبیه نظیر : بی دیس ( بی نظیر ) . ۳ - پسوند شباهت و لیافت : حور دیس تندیس طاقدیس فرخاردیس .
بیش. بسیار درخت .
بیش. بسیار درخت .
یکی از اندامکهای یاختهای محصور در غشا که در یاختههای گیاهی یافت میشود و وظایف کاراندامشناختی متفاوتی مانند سنتز و ذخیرهسازی مواد را بر عهده دارد
لغت نامه دهخدا
( دیسة ) دیسة. [ س َ ] ( ع اِ ) بیشه بسیاردرخت. ج ، دِیَس و دیس. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).
دیسه. [ س ِ ] ( اِ ) بمعنی دیس و دس. ( انجمن آرا ). بمعنی شخص. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
دیسه. [ س ِ ] ( اِ ) بمعنی دیس و دس. ( انجمن آرا ). بمعنی شخص. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
دیسه . [ س ِ ] (اِ) بمعنی دیس و دس . (انجمن آرا). بمعنی شخص . (برهان ) (ناظم الاطباء).
دیسة. [ س َ ] (ع اِ) بیشه ٔ بسیاردرخت . ج ، دِیَس و دیس . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
فرهنگ عمید
=دیس١
دیس١#NAME?
دانشنامه عمومی
دیسه یا پلاستید یا تایا سلول اندامکی است که در سلول های یوکاریوتی خودپرور یا اتوتروف دیده می شود. پلاستیدها انواع مختلفی دارند و دوغشایی و دارای DNA حلقوی هستند. طبق نظریهٔ زیست شناسان، دیسه ها حاصل فرگشت هم زیستی بین باکتری های فتوسنتزکننده و سلول های گیاهی است.
پروپلاست ها یا پیش دیسه ها که اندامک هایی کوچک و تمایزنیافته هستند و اکثراً در نقاط مریستمی وجود دارند. آن ها پس از رشد تمایز می یابند و به دیسه های دیگر تبدیل می شوند.
کلروپلاست ها یا سبزدیسه ها که عمل فتوسنتز را بر عهده دارند و دارای کلروفیل هستند
کروموپلاست ها یا رنگ دیسه ها که دارای رنگ ریزه هایی به غیر از کلروفیل هستند (مانند گزانتوفیل، کاروتن و لیکوپن)
آمیلوپلاست ها یا نشادیسه ها که محل ذخیرهٔ نشاسته هستند
پروتئینوپلاست ها که محل ذخیرهٔ پروتئین هستند
اتیوپلاست ها که کلروپلاست هایی هستند که به علت نبود نور کافی تغییر شکل یافته اند
به نظر می رسد که منشأ دیسه ها نوعی سلول پروکاریوتی خودپرور بوده است که حدود ۱٫۵ میلیارد سال پیش با یک سلول گیاهی هم زیستی پیدا کرد. سلول گیاهی آن را با فاگوسیتوز (بیگانه خواری) به درون سیتوپلاسم خود راه داد، و با فرگشت در گذر زمان، این سلول برای سلول یوکاریوتی به اندامکی تبدیل شد که همهٔ نقش های خود جز فتوسنتز را از دست داده بود و کار خود را تنها به تبدیل انرژی خورشیدی به شیمیایی محدود کرده بود. در مقابل، سلول بزرگ تر همهٔ مواد لازم برای این کار را در اختیار او می گذاشت.
پلاست ها انواع گوناگونی دارند و با توجه به آنچه درون خود ذخیره می کنند، نام می گیرند.
مهم ترین دیسه ها عبارت اند از:
پروپلاست ها یا پیش دیسه ها که اندامک هایی کوچک و تمایزنیافته هستند و اکثراً در نقاط مریستمی وجود دارند. آن ها پس از رشد تمایز می یابند و به دیسه های دیگر تبدیل می شوند.
کلروپلاست ها یا سبزدیسه ها که عمل فتوسنتز را بر عهده دارند و دارای کلروفیل هستند
کروموپلاست ها یا رنگ دیسه ها که دارای رنگ ریزه هایی به غیر از کلروفیل هستند (مانند گزانتوفیل، کاروتن و لیکوپن)
آمیلوپلاست ها یا نشادیسه ها که محل ذخیرهٔ نشاسته هستند
پروتئینوپلاست ها که محل ذخیرهٔ پروتئین هستند
اتیوپلاست ها که کلروپلاست هایی هستند که به علت نبود نور کافی تغییر شکل یافته اند
به نظر می رسد که منشأ دیسه ها نوعی سلول پروکاریوتی خودپرور بوده است که حدود ۱٫۵ میلیارد سال پیش با یک سلول گیاهی هم زیستی پیدا کرد. سلول گیاهی آن را با فاگوسیتوز (بیگانه خواری) به درون سیتوپلاسم خود راه داد، و با فرگشت در گذر زمان، این سلول برای سلول یوکاریوتی به اندامکی تبدیل شد که همهٔ نقش های خود جز فتوسنتز را از دست داده بود و کار خود را تنها به تبدیل انرژی خورشیدی به شیمیایی محدود کرده بود. در مقابل، سلول بزرگ تر همهٔ مواد لازم برای این کار را در اختیار او می گذاشت.
پلاست ها انواع گوناگونی دارند و با توجه به آنچه درون خود ذخیره می کنند، نام می گیرند.
مهم ترین دیسه ها عبارت اند از:
wiki: دیسه
فرهنگستان زبان و ادب
{plastid} [زیست شناسی] یکی از اندامک های یاخته ای محصور در غشا که در یاخته های گیاهی یافت می شود و وظایف کاراندام شناختی متفاوتی مانند سنتز و ذخیره سازی مواد را بر عهده دارد
پیشنهاد کاربران
طرح design.
دیساور = طراح، designer.
دیس = شکل، فرم.
دیسواره = مدل
دیساور = طراح، designer.
دیس = شکل، فرم.
دیسواره = مدل
شکل، صورت
اندامک یا زیر واحدی تخصصی در حصار یک سلول است که خود دارای غشایی دو لایه می باشد. کارکردی ویژه بر عهده داشته، و در سلول های گیاهان، جلبک ها، و جاندارنی که یاختة آنان هسته محصور در غشاء سلولی دارند، یافت می شود.
دیس، دیسه: form
دیسیدن: to form
دیسش: formation
دیسنده، دیسندگی: forming
ترادیسش: transformation
دیسول: formula
دیسال، دیسه ای: formal
دیسار: format
وادیسیدنی: deformable
وادیسیده: deformed
دیسیدن: to form
دیسش: formation
دیسنده، دیسندگی: forming
ترادیسش: transformation
دیسول: formula
دیسال، دیسه ای: formal
دیسار: format
وادیسیدنی: deformable
وادیسیده: deformed
کلمات دیگر: