اژیریدن: هشیارکردن، آگاه ساختن، بانگ زدن، آگاهانیدن ، آژیرنده: آگاه کننده، آژیریده: آگاه کرده، آماده شده
اژیریدن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( آژیریدن ) (دَ ) (مص م . ) ۱ - هوشیار کردن . ۲ - خبردار کردن . ۳ - فریاد زدن .
لغت نامه دهخدا
اژیریدن . [ اَ دَ ] (مص ) رجوع به آژیریدن شود.
( آژیریدن ) آژیریدن. [ دَ ] ( مص ) هشیار کردن. || بانگ زدن. خروشیدن. || آگاهانیدن. خبردار کردن. خبردار گفتن. اعلام. اعلان. || مهیا ساختن.
اژیریدن. [ اَ دَ ] ( مص ) رجوع به آژیریدن شود.
اژیریدن. [ اَ دَ ] ( مص ) رجوع به آژیریدن شود.
فرهنگ عمید
( آژیریدن ) ۱. هشیار کردن، آگاه ساختن، آگاهانیدن.
۲. بانگ زدن.
۲. بانگ زدن.
پیشنهاد کاربران
آزار دادن و بانگ کردن ( ب )
کلمات دیگر: