بمعنی کلام است مطلقا اعم از آنکه کلام خالق باشد یا مخلوق و بمعنی قول هم آمده است در برابر فعل ٠
نوله
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( نولة ) نولة. [ ن َ ل َ ] ( ع اِ ) دهش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) انعام. عطیه. ( ناظم الاطباء ). نیل. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || بوسه. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
نولة.[ ل َ ] ( ع اِ ) دهش. عطیه . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انعام. ( ناظم الاطباء ).
نوله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) به معنی کلام است مطلقاً اعم از آنکه کلام خالق باشد یا مخلوق و به معنی قول هم آمده است در برابر فعل. ( برهان قاطع ). از دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 و نیز رجوع به آنندراج و انجمن آرا و حاشیه برهان قاطع چ معین شود.
نولة.[ ل َ ] ( ع اِ ) دهش. عطیه . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). انعام. ( ناظم الاطباء ).
نوله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) به معنی کلام است مطلقاً اعم از آنکه کلام خالق باشد یا مخلوق و به معنی قول هم آمده است در برابر فعل. ( برهان قاطع ). از دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 و نیز رجوع به آنندراج و انجمن آرا و حاشیه برهان قاطع چ معین شود.
نوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) به معنی کلام است مطلقاً اعم از آنکه کلام خالق باشد یا مخلوق و به معنی قول هم آمده است در برابر فعل . (برهان قاطع). از دساتیر است . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 و نیز رجوع به آنندراج و انجمن آرا و حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین شود.
نولة. [ ن َ ل َ ] (ع اِ) دهش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) انعام . عطیه . (ناظم الاطباء). نیل . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || بوسه . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
نولة.[ ل َ ] (ع اِ) دهش . عطیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انعام . (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
نوله (کومونه). نوله (به ایتالیایی: Nule) یک کومونه در ایتالیا است که در استان ساساری واقع شده است. نوله ۵۱٫۷ کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۵۳۳ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای ایتالیا
فهرست شهرهای ایتالیا
wiki: نوله (کومونه)
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی نُوَلِّهِ: پیش رویش قرار می دهیم ("نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّیٰ ":او را به همان سو که رو کرده واگذاریم)
معنی تَوَلَّیٰ: رو کرد - رو گردانید - اعراض کرد - دوست دارد-دارای ولایت و سلطنت شد و تملک یافت یا عهده دار شد(در عباراتی نظیر"و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها"و"وَﭐلَّذِی تَوَلَّیٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ". "نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّیٰ ":او را به همان سو که رو کرده واگذاریم...
ریشه کلمه:
ه (۳۵۷۶ بار)
ولی (۲۳۱ بار)
معنی تَوَلَّیٰ: رو کرد - رو گردانید - اعراض کرد - دوست دارد-دارای ولایت و سلطنت شد و تملک یافت یا عهده دار شد(در عباراتی نظیر"و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها"و"وَﭐلَّذِی تَوَلَّیٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ". "نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّیٰ ":او را به همان سو که رو کرده واگذاریم...
ریشه کلمه:
ه (۳۵۷۶ بار)
ولی (۲۳۱ بار)
wikialkb: نُوَلّه
پیشنهاد کاربران
عبارت از قسمتی از آفتابه یا چایجوش ( کتری ) که از آن مایع به روی دست و یا پیاله ریختانده شود
لوله یا چیزی که شباهت به نول ( منقار ) پرنده داشته باشد. نوله آفتابه، نوله کتری. سر نوله شکستن یعنی نوک لوله شکستن
کلمات دیگر: