از این رو
فارسی به انگلیسی
accordingly, therefore
فارسی به عربی
منذ، لذا , لذلک , وفقا لذلک
منذ
منذ
مترادف و متضاد
نتیجتا، بنابراین، بر طبق ان، از همان قرار، بالنتیجه، از این رو
بنابراین، از این رو، برای ان، به دلیل آن
بنابراین، از این رو، از این جهت، پس از این
از این رو، پس از، از وقتی که، از انجاییکه
از این رو، پس از این، در نتیجه این، متعاقب این
فرهنگ فارسی
از این جهت بنابراین .
لغت نامه دهخدا
از این رو. [ اَ ] ( حرف اضافه + صفت + اسم ) از این جهت. از این سوی. از این طرف :
کس از ما نبینند جیحون بخواب
وز ایران نیایند از این روی آب.
کس از ما نبینند جیحون بخواب
وز ایران نیایند از این روی آب.
فردوسی.
|| ( حرف ربط مرکب ) لاجرم. لهذا. ازیرا.پیشنهاد کاربران
بدین سبب
به همین منظور
به همین دلیل
به همین علت
بناءً
با توجه به آن
فلهذا
به همین منظور
به همین دلیل
به همین علت
بناءً
با توجه به آن
فلهذا
لزا
بنابراین
بنابراین
بدین سبب
علی هذا
بدین سبب
علی هذا
باتوجه به این
بنابراین
از این جهت
از این جهت
از این نظر
برین موجب
بدین منظور
بدین لحاظ
از این جهت
از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ) زیرا که. بجهت آنکه. بعلت آنکه : و این بیابان را بیابان کرکسکوه خوانند از آنکه یکی کوهی است خرد اندر مغرب این بیابان که آنرا کرکسکوه خوانند. و این بیابان را بدان کوه بازخوانند. ( حدود العالم ) .
بروز کرد نیارم بخانه هیچ مقام
ار آنکه خانه پر از اسپغول جانور است.
بهرامی.
از آن جهت که به علت آن که : ( ایشان ندانند از آن که اندیشه نکنند. ) ( تفسیر ابوالفتوح )
|| ( حرف اضافه ٔ مرکب ) تا : پس بندوی خبر مخالفان بهرام [ چوبینه ] بگفت، که اینک آمده اند بیست هزار مرد، بهواداری تو. پرویز گفت بتو شادترم از آنکه بدین سپاه. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .
بروز کرد نیارم بخانه هیچ مقام
ار آنکه خانه پر از اسپغول جانور است.
بهرامی.
از آن جهت که به علت آن که : ( ایشان ندانند از آن که اندیشه نکنند. ) ( تفسیر ابوالفتوح )
|| ( حرف اضافه ٔ مرکب ) تا : پس بندوی خبر مخالفان بهرام [ چوبینه ] بگفت، که اینک آمده اند بیست هزار مرد، بهواداری تو. پرویز گفت بتو شادترم از آنکه بدین سپاه. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .
لاجرم ( یکی از معانی اش )
کلمات دیگر: