مترادف محکوم شدن : بزه کار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن ، مقهور شدن ، مجبور شدن
متضاد محکوم شدن : حاکم شدن، پیروز شدن
to be condemned, to be adjudged (to pay a sum), to lose thecase
get
بزهکار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن ≠ حاکم شدن
۱. بزهکار شناخته شدن، داد باختن، دادباخته شدن، محکوم گشتن، مقصر شناخته شدن، مغلوب شدن ≠ حاکم شدن
۲. مقهور شدن ≠ پیروز شدن
۳. مجبور شدن