کلمه جو
صفحه اصلی

ابن دراج

پیشنهاد کاربران

ابْن ِ دَرّاج ، ابوعمر احمد بن محمد قَسطَلّى ( 347 - 421ق / 958 - 1030م ) ، شاعر و کاتب اواخر عصر امویان اندلس و اوایل دورة ملوک الطوایف در آن سرزمین . از زندگى وی تا حدود 35 سالگى تقریباً هیچ اطلاعى در دست نیست . غالب منابعى نیز که به شرح حال وی پرداخته اند، تنها به ذکر مقام او در بارگاه منصور بن ابى عامر و نقل نظرات ستایش آمیز ثعالبى و ابن حزم دربارة وی بسنده کرده اند، اما دیوان او که ظاهراً در زمانى نزدیک به عصر شاعر گردآوری شده و به ویژه عناوینى که گرد آورندة گمنام دیوان در آغاز هر قطعه از سروده های وی آورده ، منبع گرانبهایى است که مى تواند برای آگاهى از سیر کلى زندگى و احوال شاعر در نیمة دوم عمرش ، پژوهشگران را سودمند افتد.
ابن دراج در خانواده ای توانگر ( نک: ابن دراج ، 546؛ قس : مکى ، 22؛ بلاشر، از قبیلة بربر نژادِ صِنهاجه به دنیا آمد ( نک: ابن حزم ، 501 - 502 ) . زادگاه او را در منابع متعدد قسطله نوشته اند ( حمیدی ، 1/177؛ حمیری ، الروض ، 479 - 480؛ ابن بشکوال ، 1/40 ) . خاندان او، بنى دراج ، از دیرباز در این شهر ساکن بودند و نیای وی درّاج ، و فرزندانش یکى پس از دیگری مقام ریاست قسطله را بر عهده داشتند و به همین سبب نیز این شهر به قسطلة دراج شهرت یافته بود ( ابن سعید، المغرب ، 2/60؛ قس : مکى ، همانجا ) . موقعیت جغرافیایى این شهر به درستى روشن نیست . بسیاری از پژوهشگران معاصر از جمله بلاشر ( همانجا ) . لوی پرووانسال ( ص 192 ، حاشیة 1 ) ، نیکل ( ص 56 ) ، گارسیاگومز ( نک: مکى ، 30 ) و پالنسیا ( ص 65 ) با استناد به نظر حمیری ( ص 479 ) آن را همان قریة کاسلای 1 امروزی ، واقع در پرتغال ، بر کنارة اقیانوس اطلس مى دانند، اما محمود مکى با استناد به نظر ابن سعید ( رایات ، 104؛ المغرب ، همانجا ) . قسطله را کازالیلای 2 امروز و قریه ای از منطقة جیّان و در شمال آن ، یا کاستلار دِ سانتیستبان 3 در شمال شرقى جیان پنداشته است ( نک: ص 30 - 32 ) .
چنانکه اشاره شد، از دوران کودکى و جوانى ابن دراج اطلاعى در دست نیست ، ولى مى توان احتمال داد که در جوانى سفرهایى به قرطبه کرده و در آن شهر که مرکز تجمع شاعران و ادیبان اندلس بود، به فراگیری علم و ادب و آشنایى با محافل ادبى آن سامان پرداخته ( نک: بلاشر، همانجا؛ قس : مکى ، 36 ) و دیری نپاییده است که کاتب دیوان انشاء شده است ( نک: بلاشر، 475 - 474 ) ، هر چند در هیچ یک از اشعار وی اشاره ای به مناصب دیوانى یا درباری او پیش از عصر عامریان نشده است ( قس : مکى ، 36 - 37 ) . به قدرت رسیدن منصور بن ابى عامر، حاجب بزرگ ، که نخستین ممدوح ابن دراج بود ( حمیدی ، همانجا ) سرآغاز دوران شهرت و عزت او گشت . چگونگى ورود ابن دراج به بارگاه منصور روشن نیست ، اما چون وی نخستین بار در 382ق /992م منصور را مدح گفته ( نک:همانجا؛قس :مکى ، 10، حاشیه ) .
مى توان گفت که دورة خدمت یا دست کم درخشش او در بارگاه منصور احتمالاً از همین زمان آغاز شده است . البته روایتى از ابن خطیب ( 2/105 - 107 ) حضور او را در جمع شعرایى نشان مى دهد که در لشکرکشى معروف منصور به بَرشِلونه 4 در 374ق همراه وی بوده اند ( قس : بلاشر، 475 ) ، اما در صحت این روایت یا دست کم بخشى از آن تردید باید کرد، چه از پاره ای قراین ، چنین برمى آید که ابن خطیب نام عده ای از شعرا را که در دوره های مختلف مدیحه سرای منصور بوده اند، یکجا گرد آورده و از آنان به عنوان همراهان منصور در این سفر یاد کرده است ( نک: مکى ، 38 - 40 ) ؛ وانگهى ، اگر ابن دراج از 374ق یا پیش از آن در خدمت منصور بوده ، طبعاً مى بایست شعر یا اشعاری در مدح وی سروده باشد، حال آنکه مى دانیم تاریخ نخستین مدیحة او 382ق است . در هر حال درخشش و شهرت ابن دراج از همین تاریخ و با سرودن همین مدیحه که قصیده ای است بلند و زیبا آغاز شد ( نک: همو، 38، 43 ) . این قصیده را شاعر ظاهراً در معارضه با قصیده ای از صاعد بغدادی سروده ( حمیدی ، همانجا ) و در آن از سفر خود به قرطبه و وداع با همسر و دختر 8 ساله اش سخن به میان آورده است ( نک: ص ، 13 - 14؛ قس : مکى ، 37 ) .
منصور مدیحة او را پسندید و فرمان داد تا نام او را در دیوان عطا ثبت کنند ( قس : همو، 43 ) . بدین سان او نیز همچون دیگر شاعران رسمى بارگاه منصور از مستمری ثابت برخوردار شد ( نک: حمیدی ، همانجا؛ قس : مکى ، همانجا؛ بلاشر، 476 ) ، اما چون به زودی از او نزد منصور سعایت کردند و او را به سرقت شعر دیگران متهم ساختند ( حمیدی ، همانجا؛ ذهبى ، تاریخ اسلام ، 11/203 ) ، منصور که خود به رغم جنگاوری از علم و ادب نیز بهرة فراوان داشت ( نک: حمیدی ، 1/131 ) و طبق عادت ، شعرای بارگاه خود را با شیوه های دقیق مى آزمود ( نک: مکى ، 41 - 42 ) ، ابن دراج را در 3 شوال 382ق /2 دسامبر 992م احضار کرد و در حضور جمع بیاموزد، و چون ابن دراج از این آزمون که بدیهه سرایى در حضور دیگر شاعران بود ( قس : ص 365، بیت 22 از قصیدة شم 100 ) ، سربلند بیرون آمد، منصور به وی پاداش داد و مقام او را در زمرة شعرای بارگاه خود تثبیت کرد ( نک: حمیدی ، 1/177؛ حمیری ، الروض ، 480؛ همو، صفة، 160؛ قس : مکى ، 46؛ بلاشر، همانجا ) .
ابن دراج خود در قصیدة مشهوری که در مدح منصور و به گفتة حمیدی ( 1/178 ) در همان مجلس ، سروده به این آزمون و موفقیت خود در آن اشاره کرده ( نک: ص 365، قصیدة شم 100 ) و افزون بر آن بر احاطة خود به فن کتابت و خطابه نیز تأکید ورزیده است ( بیت 38 ) . شاید این امر با منصب دیگر وی یعنى کتابت دیوان انشاء بى ارتباط نبوده باشد ( قس : مکى ، 46 ) ، و جالب آنکه برخى از منابع نیز از وی نخست به عنوان کاتب و سپس شاعر بارگاه منصور یاد کرده اند ( نک: حمیدی ، حمیری ، همانجاها؛ یاقوت ، 4/95؛ صفدی ، 8/49؛ قس : عباس ، 1/209 ) . از این هنگام به بعد ابن دراج به عنوان شاعر و کاتب رسمى دربار از منزلتى والا برخوردار شد، گر چه بعدها ظاهراً آزمونهای دیگری نیز پیش آمد ( نک: ابن خلکان ، 1/135؛ قس : عامری ، 350؛ ابن عماد، 3/217 - 218؛ مکى ، 47 ) ، مقام و مرتبة عالى او در بارگاه عامریان ه . . .


کلمات دیگر: