در افسانه های عرب آمده است که چون مردی از بنی زهره 1 عاشق میشد، راز خود را پنهان میکرد و درد عشق را آن قدر در دل نگاه میداشت که او را از پای در میآورد. در ادبیات عرب عشقهای سر کوفته بیسرانجام را که به فنای عاشق منتهی شود عشق عذری 2 گویند و این همان عشقی است که در ادبیات غرب به عشق ایدئال 3 یا عشق افلاطونی معروف است. دلاویزترین غزلهای عاشقانه عرب تفسیر و تصویر همین گونه عشقهاست و به وسیله شاعرانی سروده شده است که هرگز از جام وصال سیراب نگشتهاند، مثل مجنون بنی عامر، قیس بن ملوّح 4 عاشق لیلی و قیس بن ذریح کنانی 5 عاشق لبنی و جمیل بن عبد الله عذری 6 عاشق بثینه و کثیّر بن عبد الرّحمن خزاعی 7 عاشق عزّه. . . که سوز و گیرندگی شعرشان ناشی
از عطش و انتظار پایان ناپذیر و خویشتنداری و تسلّط بر نفس است و به همین جهت تازیانه شوق و سلوک عارفان شده است. ابن داوود ظاهری در کتاب الزّهره به اسناد پیوسته از رسول اللّه روایت کرده است:«من عشق فکنم و عفّ ثمّ مات مات شهیدا و أدخله اللّه الجنّة»: هر کس عاشق شود، اما عشق خود راپنهان دارد و پاکدامن بماند و صبر کند و در چنین حالتی وفات کند شهید مرده است و خدای او را وارد بهشت خواهد کرد.
چون این عشق پاک در پرتو جاذبه معنوی جمال و محبّت نشأت میگیرد و عامل محرّک آن شوق است نه غریزه، گاهی جرقّه چنین دلدادگی از بین دو جنس همگون 8 جستن میکند، چنانکه در ادبیات شرق، به خصوص ادبیّات عربی و فارسی، حکایات فراوان از آن به یادگار مانده و یکی از نمونههای جالب آن قصه عشق ابن داوود ظاهری به این جامع اصفهانی است که این عشق نافرجام عاقبت او را بیمار ساخت و از پای درآورد. 9
ابو بکر محمّد بن داوود بن علی بن خلف اصفهانی، معروف به ابن داوود ظاهری، از ائمّه اسلام 10 و فقیه و اصولی و محدّث و لغوی و کاتب و شاعر زمان خود بود. 11 پدرش ابو سلیمان داوود امام مذهب ظاهری ( 201 تا 270 ه ق ) اصلا از کاشان بود که در کوفه متولّد و در بغداد ساکن شد و در همان شهر درگذشت و در مقابر شونیزیّه 12 مدفون گردید. شهرت او به اصفهانی به سبب اقامت خاندانش در اصفهان بود 13 و یا اینکه مادرش اهل اصفهان بوده است. 14 ابو سلیمان در زمان خود بزرگترین امام و مفتی بغداد بود 15 و چهارصد تن از علما با طیلسان سبز در مجلس درسش حاضر میشدند. 16 صورت مؤلّفاتش را ابن النّدیم درد و صفحه از کتاب الفهرست ثبت کرده است. مانند محدثان سلف از قبیل مالک بن انس ( متوفّی در 179 ه ق ) و محمّد بن ادریس شافعی ( متوفّی در 240 ه ق ) و سفیان ثوری ( متوفّی در 161 ه ق ) و احمد بن محمّد بن حنبل ( متوفّی در 241 ه ق ) رجوع به قیاس خفی یا جلی را جایز نمیشمرد و نصّ کتاب و سنّت را اساس فقه میدانست. 17 او مؤسّس مذهب ظاهری است و میگفت باید به ظاهر آیات و احادیث عمل کرد و از رأی و قیاس و تأویل اجتناب ورزید. 18 ابن داوود و بعدها ابن حزم اندلسی ( علی بن احمد متوفّی در 456 ه ق ) نیز از پیشوایان همین مذهب به شمار میرفتند.
ابن داوود به سال 255 ه ق در بغداد متولّد شد و نزد پدر و مادر و سایر علمای بغداد کسب علم و ادب کرد. به قول صلاح الدّین صفدی از اذکیاء عالم بود. 19 از پدرش و سایر محدّثین روایت حدیث کرده است. در هفت سالگی قرآن را از بر داشت و هنوز کودک بود که ذوق شاعری و
نویسندگی او آشکار گردید. 20 او را به سبب لاغری و کوچکی جثّه و زردی چرده «عصفور الشّوک»یعنی گنجشک خاربن لقب داده بودند. حافظ ابو نعیم اصفهانی 21 به روایت از ابو رویم بن یزید آورده است که:«نزد داوود بن علی اصفهانی بودیم که پسرش محمّد گریهکنان از در وارد شد. داوود او را در آغوش کشید و گفت:چرا گریه میکنی؟گفت:این بچّهها لقبی روی من گذاشتهاند. گفت اسم چه چیز را روی تو گذاشتهاند؟بگو تا امر کنم آن را بردارند و دیگر تو را با آن اسم صدا نکنند. گفت:به من یک چیزی میگویند. گفت:بگو، چه میگویند؟گفت:میگویند:عصفور الشّوک. پدرش از شنیدن این کلمه به خنده افتاد. محمّد گفت:این خنده تو بر من از حرف کودکان دشوارتر است. برای چه میخندی؟داوود گفت: لا اله الاّ اللّه، لقبها از آسمان فرود میآیند. تو ای پسرک من، چیزی جز همان گنجسک خاربن نیستی. » 22
ابن داود از کودکی ذوقی لطیف و طبعی روان داشت. «از روزی که وارد مکتب شدم تا امروز هرگز بیعشق نبودهام. تألیف کتاب الزّهره را وقتی آغاز کردم که هنوز در مکتب بودم. پدرم بیشتر این کتاب را از نظر گذرانده است. » 23 پیوسته میل به صحبت ادبا و شعرا داشت و دوست بحتری 24 شاعر و مرید و معاشر ثعلب نحوی 25 بود و از ایشان و ادیب دیگری به نام احمد بن ابی طاهر در کتابهای خود نقل قول بسیار کرده است. «روزی ثعلب نحوی از او خو است ابیاتی از شعرهای دوره کودکی خود را برای او بخواند و ابن داوود این دو بیت را انشاد نمود:
سقی اللّه ایّاما لنا و لیالیا
لهنّ بأکتاف الشّباب ملاعب
اذا العیش غضّ و الزمان بعزّة
و شاهد اوقات المحبّین غائب
این دو بیت به قدری در ثعلب مؤثّر افتاد که او را به گریه آورد و اشکش جاری شد. » 26
مقام ابن داوود در علم و تقوی به جایی رسید که بعد از مرگ پدر در بیست و هفت سالگی ( 282 ه ق ) به جای او بر مسند تدریس و فتوی نشست و امامت ظاهریان بدو منتقل گردید. علمای بغداد او را دست کم گرفتند و درصدد امتحان او برآمدند«مردی را گماشتند تا بر سر جمع از او بپرسد که مرز بین مستی و هوشیاری - سکر و صحو - چیست و انسان چه وقت مست میشود. او فی الفور پاسخ داد:اذا عزبت عنه الهموم و باح بسرّه المکتوم:آدمی وقتی مست میشود که غمها از او دور شوند و راز پنهان خویش را آشکار سازد. این کلام جامع مسجّع را همه پسندیدند و مقام ابن داوود را در علم و ادب به جای آوردند. » 27
نمونه دیگر از حاضر جوابی و هوش او داستانی است که خطیب، در تاریخ بغداد، به شرح ذیل روایت کرده است:«ابو العباس خضری که از علمای طبرستان بود آورده است که نزد ابو بکر بودم و دیدم زنی نزد وی آمد و پرسید:چه میفرمایی درباره مردی که زنی دارد . . .
از عطش و انتظار پایان ناپذیر و خویشتنداری و تسلّط بر نفس است و به همین جهت تازیانه شوق و سلوک عارفان شده است. ابن داوود ظاهری در کتاب الزّهره به اسناد پیوسته از رسول اللّه روایت کرده است:«من عشق فکنم و عفّ ثمّ مات مات شهیدا و أدخله اللّه الجنّة»: هر کس عاشق شود، اما عشق خود راپنهان دارد و پاکدامن بماند و صبر کند و در چنین حالتی وفات کند شهید مرده است و خدای او را وارد بهشت خواهد کرد.
چون این عشق پاک در پرتو جاذبه معنوی جمال و محبّت نشأت میگیرد و عامل محرّک آن شوق است نه غریزه، گاهی جرقّه چنین دلدادگی از بین دو جنس همگون 8 جستن میکند، چنانکه در ادبیات شرق، به خصوص ادبیّات عربی و فارسی، حکایات فراوان از آن به یادگار مانده و یکی از نمونههای جالب آن قصه عشق ابن داوود ظاهری به این جامع اصفهانی است که این عشق نافرجام عاقبت او را بیمار ساخت و از پای درآورد. 9
ابو بکر محمّد بن داوود بن علی بن خلف اصفهانی، معروف به ابن داوود ظاهری، از ائمّه اسلام 10 و فقیه و اصولی و محدّث و لغوی و کاتب و شاعر زمان خود بود. 11 پدرش ابو سلیمان داوود امام مذهب ظاهری ( 201 تا 270 ه ق ) اصلا از کاشان بود که در کوفه متولّد و در بغداد ساکن شد و در همان شهر درگذشت و در مقابر شونیزیّه 12 مدفون گردید. شهرت او به اصفهانی به سبب اقامت خاندانش در اصفهان بود 13 و یا اینکه مادرش اهل اصفهان بوده است. 14 ابو سلیمان در زمان خود بزرگترین امام و مفتی بغداد بود 15 و چهارصد تن از علما با طیلسان سبز در مجلس درسش حاضر میشدند. 16 صورت مؤلّفاتش را ابن النّدیم درد و صفحه از کتاب الفهرست ثبت کرده است. مانند محدثان سلف از قبیل مالک بن انس ( متوفّی در 179 ه ق ) و محمّد بن ادریس شافعی ( متوفّی در 240 ه ق ) و سفیان ثوری ( متوفّی در 161 ه ق ) و احمد بن محمّد بن حنبل ( متوفّی در 241 ه ق ) رجوع به قیاس خفی یا جلی را جایز نمیشمرد و نصّ کتاب و سنّت را اساس فقه میدانست. 17 او مؤسّس مذهب ظاهری است و میگفت باید به ظاهر آیات و احادیث عمل کرد و از رأی و قیاس و تأویل اجتناب ورزید. 18 ابن داوود و بعدها ابن حزم اندلسی ( علی بن احمد متوفّی در 456 ه ق ) نیز از پیشوایان همین مذهب به شمار میرفتند.
ابن داوود به سال 255 ه ق در بغداد متولّد شد و نزد پدر و مادر و سایر علمای بغداد کسب علم و ادب کرد. به قول صلاح الدّین صفدی از اذکیاء عالم بود. 19 از پدرش و سایر محدّثین روایت حدیث کرده است. در هفت سالگی قرآن را از بر داشت و هنوز کودک بود که ذوق شاعری و
نویسندگی او آشکار گردید. 20 او را به سبب لاغری و کوچکی جثّه و زردی چرده «عصفور الشّوک»یعنی گنجشک خاربن لقب داده بودند. حافظ ابو نعیم اصفهانی 21 به روایت از ابو رویم بن یزید آورده است که:«نزد داوود بن علی اصفهانی بودیم که پسرش محمّد گریهکنان از در وارد شد. داوود او را در آغوش کشید و گفت:چرا گریه میکنی؟گفت:این بچّهها لقبی روی من گذاشتهاند. گفت اسم چه چیز را روی تو گذاشتهاند؟بگو تا امر کنم آن را بردارند و دیگر تو را با آن اسم صدا نکنند. گفت:به من یک چیزی میگویند. گفت:بگو، چه میگویند؟گفت:میگویند:عصفور الشّوک. پدرش از شنیدن این کلمه به خنده افتاد. محمّد گفت:این خنده تو بر من از حرف کودکان دشوارتر است. برای چه میخندی؟داوود گفت: لا اله الاّ اللّه، لقبها از آسمان فرود میآیند. تو ای پسرک من، چیزی جز همان گنجسک خاربن نیستی. » 22
ابن داود از کودکی ذوقی لطیف و طبعی روان داشت. «از روزی که وارد مکتب شدم تا امروز هرگز بیعشق نبودهام. تألیف کتاب الزّهره را وقتی آغاز کردم که هنوز در مکتب بودم. پدرم بیشتر این کتاب را از نظر گذرانده است. » 23 پیوسته میل به صحبت ادبا و شعرا داشت و دوست بحتری 24 شاعر و مرید و معاشر ثعلب نحوی 25 بود و از ایشان و ادیب دیگری به نام احمد بن ابی طاهر در کتابهای خود نقل قول بسیار کرده است. «روزی ثعلب نحوی از او خو است ابیاتی از شعرهای دوره کودکی خود را برای او بخواند و ابن داوود این دو بیت را انشاد نمود:
سقی اللّه ایّاما لنا و لیالیا
لهنّ بأکتاف الشّباب ملاعب
اذا العیش غضّ و الزمان بعزّة
و شاهد اوقات المحبّین غائب
این دو بیت به قدری در ثعلب مؤثّر افتاد که او را به گریه آورد و اشکش جاری شد. » 26
مقام ابن داوود در علم و تقوی به جایی رسید که بعد از مرگ پدر در بیست و هفت سالگی ( 282 ه ق ) به جای او بر مسند تدریس و فتوی نشست و امامت ظاهریان بدو منتقل گردید. علمای بغداد او را دست کم گرفتند و درصدد امتحان او برآمدند«مردی را گماشتند تا بر سر جمع از او بپرسد که مرز بین مستی و هوشیاری - سکر و صحو - چیست و انسان چه وقت مست میشود. او فی الفور پاسخ داد:اذا عزبت عنه الهموم و باح بسرّه المکتوم:آدمی وقتی مست میشود که غمها از او دور شوند و راز پنهان خویش را آشکار سازد. این کلام جامع مسجّع را همه پسندیدند و مقام ابن داوود را در علم و ادب به جای آوردند. » 27
نمونه دیگر از حاضر جوابی و هوش او داستانی است که خطیب، در تاریخ بغداد، به شرح ذیل روایت کرده است:«ابو العباس خضری که از علمای طبرستان بود آورده است که نزد ابو بکر بودم و دیدم زنی نزد وی آمد و پرسید:چه میفرمایی درباره مردی که زنی دارد . . .